یادداشتی از پروفسور سیدحسن امین حقوقدان، شاعر، ادیب، فیلسوف، دانشمند مشهور: شرح وظایف گشت ارشاد امروز، درحقوق عمومی یا الاحکام السلطانیه، برابر نهاد«احتساب» در نظام حقوقی ایران بعداز اسلام است که مسئولان مؤظف این نهاد با عنوان «محتسب» در ادبیات فارسی، برای همه فارسی زبانان چهرهای آشناست.
در ادبیات معاصر هم بیش و کم همگان این شعر پروین اعتصامی را در دیالوگ محتسب و مست خوانده یا شنیدهاند که:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!
که البته پروین این مضمون را از داستان مست و محتسب در مثنوی مولانا اقتباس کرده است.
باری، گشت ارشاد امروز در طول تاریخ به قولی از عصر خلیفه دوم فاتح امپراطوریهای ایران و روم، آغاز شد و بعد با نظم جدیتر به عنوان«حسبه و احتساب» زیر نظر مأمورانی با عنوان«محتسب» نهادینه شد که این ماموران محتسب نام.
برای حفظ قواعد شریعت و جلوگیری از تخلفات در کوچه و بازار هر شهر در قالب گشت ارشاد، حضوری چشمگیر داشتند و بر مسائل جمعی از صحت اوزان و مقادیر، نرخ ارزاق و جلوگیری از گرانفروشی و احتکار در بازار گرفته تا نظارت بر پوشش و آرایش مردم نظارت داشتمیرا زیرنظر میگرفت و در مقام تفتیش و تجسس به احتمال حمل یا صرف مشروبات الکلی یا پس از کشف جرم، متخلف را به دارالقضا میکشاند.
البته خود محتسب هم در صورت مشاهده جرم تا حدودی در مقام ضابط حق اعمال قدرت داشت که من در کتاب تاریخ حقوق ایران به آن اشاره کردهام.
محتسبان یعنی ماموران گشت ارشاد قدیم، گاهی هم از حدود وظایف خود تخطی میکردند و با زدن شلاق، گرداندن مردم در شهر، بیآبرو کردن آنان، منع اشتغال به کار یا کاسبیشان و حتی نفی بلد و تبعید از اقامتگاه شان دست به کار میشدند.
محتسبان معمولاً به پوشش زنان، نوشیدن شراب و مجالس رقص و موسیقی«گیر» میدادند و خودشان را با مشکلات واقعی جامعه درگیر نمیکردند و به همین جهت، نه در میان مردم و نه در میان نخبگان جامعه محبوبیتی نداشتند.
شاعران ایرانی بسیاری در تمسخر و مذمت «محتسبان» شعر سرودهاند.
ناصرخسرو محتسبان را در کنار حکام ظالم، نوشنده خون حسین(ع) و خورنده گوشت شتر صالح دانسته:
حاکم در خلوت خوبان به روز
نیم شبان محتسب اندر شراب
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اُشتر صالح کباب
جمالالدین عبدالرزاق، خود محتسبان را از عوامل ظلم به مردم اعلام میکند و در انتظار فردیست که عدالت را در مورد آنان جاری سازد:
عادلی کو که به حق یاری مظلوم دهد
تا هم از محتسب شهر تظلم بینی
حکیم نزاری به محتسبان میگوید به جای شرابخواران، سراغ حرامخواران و رِباگیران و… بروند:
می چه میهراسد میخواره محتسب
گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس
نسیمی در توصیف وضع جامعه از شاهان ظالم، قاضیان رشوهگیر، واعظان فاسد و محتسبانی میگوید که شبانهروز جلوی در خانه مردماند، درحالیکه پیر و جوان دیگر اصلاً به دین اعتقاد ندارند:
طفل، بی پروا زِ دین و پیر، فارغ از نماز
محتسب همچون عسس پیوسته در پیش در است
قاضیان رشوت ستان و واعظان مرسوم خوار
شاه را از نو خیال عدل کامل در سر است
جالبتر آن که محتسبان که مدعی دین و ایمان بودهاند به ریاکاری شهرت داشتند، دورویی آنها مَثَل شده بود و همه میدانستند که آنان نیز اهل انواع گناهاند. مولانا در اینباره میگوید:
سرمستان را ز محتسب ترسانند
شد محتسب مست همه میدانند
حافظ نیز که دل پُری از ریاکاری مذهبیون زمانه داشته، معتقد است:
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
یا
محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد
قصهّ ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد
حافظ حتی محتسبان را الگویی عملی برای آموختن ریاکاری و سیاستپیشگی معرفی میکند؛ چرا که شرابخوارند اما آن را به خوبی از چشم خلق پنهان میکنند:
ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حقِ او، کس این گمان ندارد
گویا محتسبان جدای از شرابخواری، چشمچرانی نیز میکردهاند. امیرخسرو دهلوی در این باره میگوید:
گر کند رندی نظربازی رواست
محتسب هم گاهگاهی میکند
تجاوز محتسبان به حریم شخصی مردم و بردن آبروی ایشان تنها به خاطر ظن و گمان نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. ابوسعید ابوالخیر در این باره سروده:
گویند که محتسب گمانی ببرد
وین پردهُ تو پیش جهانی بِدرد
گویم که ازین شراب اگر محتسبست
دریابد قطرهای به جانی بخرد
یا سعدی میگوید اگر محتسب نمیداند که درون خانه مردم چه خبر است، چرا اصلاً به خانه مردم هجوم میبرد:
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار