انتقال جنازه به نجف و کربلا! یادداشتی از پروفسور سید حسن امین

کد خبر: 8062

انتقال جنازه به نجف و کربلا! یادداشتی از پروفسور سید حسن امین

یادداشتی از پروفسور سیدحسن امین؛ ضمن عرض ادب به پیشگاه سالار شهیدان حسین بن‌علی در آستانه اربعین حسینی، در اخبار دیدم که در آیین نو پدید سفر دسته جمعی شیعیان به نجف و کربلا برای اربعین، امسال هم مواردی کشف شده است که بعضی زائران شیعه از پاکستان، جنازه درگذشتگان خود را برای دفن به کربلا آورده‌اند و ماموران عراقی به دلایل بهداشتی مانع آوردن جنازه شده‌اند.
در ایران هم، این سنت سابقه داشته است. در سال‌های اخیر آیت‌الله لطف‌الله صافی‌گلپایگانی از مراجع تقلید که پس از انقلاب اولین دبیر شورای نگهبان بود و همکلاسی دوره کارشناسی حقوق قضایی من خسرو بیژنی که از قضات خوب کشور است، قایم مقام او می‌بود، وصیت کرد که جنازه‌اش را به عتبات عراق ببرند تا در کربلا به خاک سپرده شود.
همچنین جنازه شاعر معروف هوشنگ ابتهاج (سایه) را هم که در آلمان می‌زیست. به زادگاهش رشت آوردند و آنجا به خاک سپردند و من با این وصیت‌ها و نقل جنازه‌ها چه از داخل به خارج و چه از خارج به داخل، مشکل دارم، آن هم به این دلایل:
اول، از جهت شرعی، مطابق فتوای تعدادی از فقیهان بزرگ مانند آخوند ملا محمدکاظم هروی‌خراسانی صاحب کفایه، انتقال جنازه در شریعت اسلام حرام است و اگر هم فقیهی مانند آقای صافی‌گلپایگانی یه حرمت قایل نشود، بازهم باید بپذیرد که برابر احکام شرع دستور موکد آن است که جنازه معطل نماند و مستحب است که در خاکسپاری عجله شود. مفهوم مخالف این حکم شرعی آن است که تأخیر در خاکسپاری و انتقال جنازه از شهری و کشوری به شهر و کشور دیگر در احکام اسلام مکروه است، بلکه کراهت شدیده دارد.
دوم، از جهت عواطف ملی و میهنی، آیت‌الله صافی‌گلپایگانی در ایران در شهر گلپایگان متولد شد و عمرش را در این کشور گذراند و هیچ تعلقی خاص به کشور عراق نداشت، بلکه پسوند گلپایگانی تعلق واقعی او را به آن شهر مشخص می‌کرد و لذا این بزرگوار اگر وصیت کرده بود که او را در زادگاهش در گلپایگان دفن کنند، توجیه بهتری داشت.؛ چنان که اگر جنازه استاد فلسفه ما مرحوم آیت‌الله آقا رضی‌شیرازی را به نجف بردند، شاید وجهی داشت که وی متولد نجف بود و او را در جوار جدش میرزای‌شیرازی صاحب فتوای تنباکو در حرم حضرت امیر به خاک سپردند. ایضا دفن استاد دیگر ما در فلسفه علامه حسن‌زاده‌ آملی در زادگاه آن بزرگوار در روستای ایر قابل توجیه بود.‌ اما آوردن جنازه از پاکستان به عراق یا آوردن پیکر هوشنگ ابتهاج سایه از آلمان به رشت، هم بی‌وجه است. سایه در دهه‌های پایانی حیات خود، در آلمان زیست. به مسایل و بحران‌های داخل کشور بی‌اعتنا ماند، از ثروت خود به ایران و رشت چیزی نبخشید، حالا آوردن پیکر بی‌جان او به ایران و دفن او در زادگاهش چه دردی را دوا می‌کند؟ و چه نشان و نمادی از وطن‌دوستی و عشق به زادگاه است؟
سوم، از جهت رویه و پیشینه عملی، دفن امام رضا در مشهد و دفن حضرت معصومه در قم و دفن دیگر امام‌زادگان در جای‌جای ایران، به ما درس می‌دهد که نقل جنازه، از کشوری به کشور دیگر، رویه پیشوایان شیعه نبوده است. مراجع شیعه از جمله آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری‌یزدی مژسس حوزه علمیه قم و آیات ثلاث جانشین وی یعنی: آیت‌الله سید صدرالدین صدر، آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری و آیت‌الله سید محمدحجت کوه‌کمره‌ای و بعد مرجع عالیقدر بلا منازع آیت‌الله حاج‌آقا حسین بروجردی هیچ‌یک وصیت نکردند که جسدشان به عتبات منتقل شود، بلکه همه در قم به خاک سپرده شدند. آیا کسانی که در اقامتگاه دایمی خود در همین ایران دفن می‌شوند، کمتر مشمول رحمت الهی‌اند؟
چهارم، از جهت بهداشتی و حتی هزینه و زحمت بازماندگان، انتقال جنازه از شهری به شهری و از کشوری به کشوری اسباب زحمت است. شاعر آزادی عارف قزوینی به همین دلایل به وصیت پدرش که گفته بود، پسرش عارف جنازه‌اش را به کربلا ببرد، عمل نکرد.
پنجم، پیش فرض وصیت افرادی که وصیت می‌کنند تا در کربلا و نجف به خاک سپرده شوند، این است که مدفونان این شهرها بیشتر مشمول عفو و رحمت الهی قرار می‌گیرند یا از عذاب اخروی مصون و محفوظ می‌مانند.، در صورتی که برابر نصوص دینی و قرانی، ملاک و معیار ثواب و عقاب، اعمال انسان‌ها در زمان حیات‌شان است و خاک و محل دفن میزان نیک و بد عاقبت انسان در عوالم پس از مرگ نیست و مدفن نمی‌تواند در کاستن از عذاب قبر یا افزایش بخشش الهی اثرگذار باشد.
ششم، این توهم که دفن شدن در عتبات‌عالیات عراق موجب رحمت الهی می‌شود، در دوره قاجار فراگیر بود. جنازه امیرکبیر را از کاشان به کربلا بردند و در جایی در حجره‌ای در جنوب‌شرقی حرم امام حسین به خاک سپردند. در نسل بعد، مظفرالدین شاه قاجار که در بستر بیماری فرمان مشروطیت را امضا کرد، وصیت کرده بود که جنازه‌اش را به کربلا ببرند. این شاه قاجار و پسرش محمدعلیشاه و نوه‌اش احمد شاه هر سه کنار هم در کربلا مدفون‌اند.
آیا محمدعلی شاه که مجلس را به توپ بست و با رسوایی به سفارت روسیه پناه آورد، چون در جوار امام حسین دفن شده تمام گناهانش بخشیده می‌شود؟!
پس از قاجاریه، اندک‌ اندک این رسم ناصواب انتقال جنازه به کربلا و نجف، منسوخ شد و بزرگانی با آن به طور جدی به مخالفت پرداختند، از جمله:
۱. سید هبه‌الدین شهرستانی از علمای مشهور که مدتی هم وزیر معارف دولت عراق بود، حکم به تحریم انتقال جنازه داد. پدر من سید علینقی آمین که برای عمل جراحی به گلاسگو آمده بود، در وصیت‌نامه خودنوشت خود نوشت که هرجا که مرد همانجا او را در قبرستان عمومی دفن کنیم.
۲.عارف قزوینی شاعر و آوازخوان آزادی‌خواه در زندگینامه خودنوشت خویش با جسارت نوشت که عامدانه، به وصیت پدرش که خواسته بود جنازه‌اش را به کربلا ببرند، عمل نکرده است و به این کار اعتقاد نداشته است.
۳. اعجوبه زمان شیخ محمدتقی بهلول که در واقعه مسجد گوهرشاد مشهد علیه رضاشاه در ۱۳۱۴ نقش اول را داشت و سال‌ها در افغانستان زندانی بود و من او را از نزدیک دیده‌ام و پدرش شیخ نظام‌الدین گنابادی از استادان پدر من سید علینقی امین و عمویش حکیم خراسانی از استادان مرحوم استاد جلال همایی بود، در شعری نه چندان فصیح این رسم انتقال جنازه به عتبات را چنین صریح، تقبیح می‌کند:
بود یکی ز رسوم بد زمان وفات
ز یک بلد به دگر شهر بردن اموات
به هر زمین که کسی را به سر رسید حیات
بکن تو دفن همانجا به اسرع اوقات
که نقل مرده بود از اشد مکروهات
بسی خساره رساند به وارث و زوجات
من این یادداشت را به این امید نوشتم که دیگری از ایرانیان این برنامه آیت‌الله صافی‌گلپایگانی یا هوشنگ ابتهاج را دنبال و تقلید نکند و به فرض که دلش می‌خواهد در کنار بزرگان دفن شود، به آرامستان‌های موجود در اقامتگاه خود، رضا دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *