یادداشتی از محسن عباسیفرد گزارشگر پایگاه تحلیلی- خبری درسانیوز؛ انتخاب دونالد ترامپ یعنی تغییر سیاست ایران!
دونالد ترامپ برای دومین بار در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پبروز شد و این پیروزی برای تمام دنیا و از جمله ایران پیامدهای متفاوتی خواهد داشت.
در آخرین یادداشت از «بن بست نظرسنجیها» سخن به میان آمد و این که با توجه به تعارض و لکنت دادههای در دسترس «نباید با هر نتیجهای در این انتخابات حیرت زده شویم». چرا که نظرسنجیها سویههای متفاوت داشت و نهایتاً دادهها راهگشا نبود. بخشی از خطا ذات نظرسنجیهاست.
اما چه بسا «کم انگاری آراء ترامپ» در سه انتخابات پی در پی، ناشی از پدیدهی «آراء شرمگین» و «آراء پنهان» باشد. ترامپ در نزد طیف هایی از جامعه آمریکا به طور مثال دانشگاهیان یا زنان یا رنگین پوستان، شخصیت موجهی محسوب نمی شود. به نظر میرسد، گروه مهمی از این افراد که یا خاکستری و یا پایگاه رای هریس بودهاند، نهایتاً رای خود را به ترامپ دادهاند، اما چه بسا در نظرسنجیها از ابراز آن خودداری ورزیدهاند.
خشم فروخفته، از باخت دورهی پیش و انتقام از دموکراتها به همراه هزینهی سرسام آور ایلان ماسکها، نیز انگیزه طرفداران ترامپ را که معمولاً طبقات غیر دانشگاهی هستند، مضاعف ساخت.
دونالد ترامپ درباره پیروزیاش گفت: او با توده صحبت میکرد و هریس با سلبریتیها.
کمپین کامالا هریس نیز بیش از آن که به دونالد ترامپ ببازد به خود باخت. هریس، وارث و شریک انفعال و بی عملی بایدن در بسیاری از نابسامانیهای داخلی و بینالملل بود که پاسخ درستی برای آن نداشت و بسیاری از مردم او را وا نهادند.
البته، در فضای نژاد پرستانهی حاکم بر رقابتهای انتخاباتی، سیاه بودن و زن بودن و حتی قد کوتاه او نیز مسئله هریس شد. بار دیگر جامعه آمریکا، حتی زنان این کشور برای سپردن رهبری کشورشان به یک زن اعتماد نکردند، چنان که به هیلاری کلینتون هم اعتمادی نکرده بودند و جالب آن که دونالد ترامپ هر دو بار بر یک زنان پیروز شد.
در هر صورت، اینک با آمریکای جدیدی مواجه خواهیم بود که دونالد ترامپ با شخصیتی که میشناسیم رئیس جمهور و ترامپیسم شاخصهی آن خواهد بود. برای ترامپ اصول و ارزشها قابل تجارتند.
بیش از هر چیز آمریکای سفید و پوپولیسم راستگرا و ناسیونالیسم افراطی ترجیح دارد و آمریکای جدید با پیروزی ترامپ، پیشران سیاسی– نظامی اتحادیه راستگرایان جهان خواهد بود.
با پیوند ابر سرمایه دارانی چون ایلان ماسک، و همچنین تجاری شدن سیاست، به نظر میرسد، جهان و «جهانی شدن» شاهد تغییر ماهیت دولت و سیاست ورزی در آمریکا به یک «ابر بنگاه اقتصادی» خواهد بود. این ابربنگاه، شبکه ی دانه درشت ها و لشکر خود را پیدا خواهد کرد
قبلاً در یادداشتی دیگر با عنوان «ایران را سیاستی دگر باید» اینگونه نوشتهام:
پدیدهی آراء شرمگین و کم انگاری آراء دونالد ترامپ؛ ترامپیسم، تجاری شدن سیاست و تغییر ماهیت دولت و اما ایران را سیاستی دگر باید.
در ادامه سلسله یادداشتها درباره انتخابات آمریکا، در آخرین یادداشت از «بن بست نظرسنجیها» سخن به میان آمد و این که با توجه به تعارض و لکنت دادههای در دسترس «نباید با هر نتیجهای در این انتخابات حیرت زده شویم».
چرا که نظرسنجی ها سویه های متفاوت داشت و نهایتاً دادهها راهگشا نبود، و در حد حدس و گمان آن هم در دامنهی خطا باقی ماند. در این فرصت، مناسب است ابتدا به بررسی و نقد نظرسنجیها به عنوان یک تجربهی انتخاباتی پرداخته شود.
کم انگاری آراء ترامپ در سه انتخابات پی در پی:
گرچه در بسیاری از ایالتهای کلیدی فاصلهی آراء ترامپ نزدیک و حدود یک و نیم تا چهار و نیم درصد است، با این همه، پیروزی ترامپ با چنین ابعادی در بسیاری از نظرسنجیهای معتبر پیشبینی نشده بود.
در همان یادداشت آخر از احتمال «کم انگاری آراء دونالد ترامپ» سخن به میان آمد. در سال ۲۰۱۶ نیز انتخابات آمریکا با پدیدهی مشابه مواجه شده بود. در حالی که بنگاههای نظرسنجی، «هیلاری کلینتون» را در تمام ایالتهای کلیدی پیشتاز میدانستند، نهایتاً این ترامپ بود که همهی ایالتهای کلیدی را از آن خود کرد و با ۳۰۴ در برابر ۲۲۷ رای الکترال پیروز شد.
در سال ۲۰۲۰ نیز در اغلب پیشبینیها بایدن بین ۵ تا ۸ درصد در ایالتهای کلیدی از ترامپ پیش بود. اما در نتیجهی نهایی با رایی میلیمتری در هر ایالت و با اختلاف تنها نیم درصد در جورجیا و آریزونا و کمتر از یک درصد در ویسکانسین از دونالد ترامپ پیش افتاد.
در پیشبینی رای ملی نیز جو بایدن بیش از ۸ و نیم درصد از دونالد ترامپ پیش بود، اما این رقم در نتیجهی نهایی تنها به حدود ۴ درصد رسید.
تکرار خطا در انتخابات جاری:
در انتخابات جاری نیز همین پدیده تکرار شد و در اعظم ایالتهای کلیدی که نظرسنجیها با افزون انگاری هریس، کامالا هریس را پیروز میدانستند، در نتیجهی نهایی ترامپ از یک و نیم تا چهار و نیم درصد پیش افتاد.
جالب آن که در سطح ملی نیز که تقریباً بین نظرسنجیها اتفاق نظر بر پیشتازی هریس بود، و دونالد ترامپ در دو انتخابات قبلی عقب مانده بود، برای نخستینبار در این انتخابات پیش افتاد.
گرچه همهی موارد به نوعی در دامنه ی بود، اما تمام این خطاها با کم انگاری رای دونالد ترامپ یا افزون انگاری رای کامالا هریس همراه بود. این خطای بزرگی برای نظرسنجیها بود.
در سطح انتخابات سنا نیز همین پدیدهی کم انگاری آراء جمهوریخواهان یا افزون انگاری رای دموکراتها در بسیاری از ایالتها تکرار شد و نهایتاً دموکراتها اکثریت سنا را از دست دادند.
آری نظرسنجیها خطا میکنند و دامنهی خطا دارند، اما انتظار میرفت که پس از دو تجربهی پیشین، خطای خود را تصحیح کنند. از کنار سه بار خطا، به آسانی نمیتوان گذشت.
مؤسسات مهمی چون «اکونومیست»، «یوگاو»،« نیویورک تایمز»، «فایو ترتی ایت»، و پیشگویانی چون «آلن لیچمن»، حتی تا شب آخر در مجموع پیروزی کامالا هریس را یپشبینی کرده بودند.
«نت سیلور» نیز که پیروزی دونالد ترامپ را پیشبینی کرده بود نهایتاً از دیدگاه خود به شانس برابر تنزل کرد. «واشینگتن پست»، ۴ ایالت کلیدی را از آن هریس میدانست و حتی «فاکس نیوز» طرفدار دونالد ترامپ، در تحلیل نظرسنجیها، آن را مکفی برای شناخت پیروز انتخابات ندانست.
مؤسسه بسیار معتبر گالوپ نیز، گرچه مستقیماً از دونالد ترامپ و کامالا هریس نپرسیده بود، اما گرایش به دموکراتها را ۳ درصد بیش از جمهوریخواهان پیشبینی کرده بود. چگونه ممکن است چنین مؤسساتی آن هم در جامعه آمریکا دچار خطا شوند؟
پدیدهی آراء شرمگین:
بخشی از خطا ذات نظرسنجیهاست. اما چه بسا «کم انگاری آراء دونالد ترامپ»، ناشی از پدیدهی «آراء شرمگین» و «آراء پنهان» باشد. دونالد ترامپ در نزد طیفهایی از جامعه آمریکا به طور مثال دانشگاهیان یا زنان یا رنگینپوستان، شخصیت موجهی محسوب نمی شود. به نظر می رسد، گروه مهمی از این افراد که یا خاکستری و یا پایگاه رای هریس بوده اند، نهایتا رای خود را به ترامپ داده اند، اما چه بسا در نظرسنجیها از ابراز آن خودداری ورزیده اند. خشم فروخفته، از باخت دوره ی پیش و انتقام از دموکرات ها به همراه هزینه ی سرسام آور ایلان ماسک ها، نیز انگیزه طرفداران ترامپ را که معمولا طبقات غیر دانشگاهی هستند، مضاعف ساخت. ترامپ درباره پیروزی اش گفت: او با توده صحبت می کرد و هریس با سلبریتی ها.
هریس به خود باخت / ترامپ هر دو بار از یک زن برد
کمپین هریس نیز بیش از آن که به ترامپ ببازد به خود باخت. به رغم حمایت های وسیع رسانه ای و شخصیت هایی چون اوباما و خوش بینی گروهی از نظرسنجی ها، از انرژی کافی برخوردار نبود، شعار و برنامه مشخصی به ویژه در حوزه اقتصادی ارائه نداد و در سیاست خارجی با بازی دو گانه در موضوع غزه و لبنان و حقوق بشر، مسلمانان و طرفداران جنبش های پیشرو را از خود مایوس ساخت، و ائتلاف آنها دچار شکاف شد، تا جایی که دیدیم ترامپ از مسلمانان حامی خود تشکر کرد.
هریس، وارث و شریک انفعال و بی عملی بایدن در بسیاری از نابسامانی های داخلی و بین الملل بود که پاسخ درستی برای آن نداشت و بسیاری از مردم او را وانهادند.
البته، در فضای نژاد پرستانه ی حاکم بر رقابت های انتخاباتی، سیاه بودن و زن بودن و حتی قد کوتاه او نیز مسئله هریس شد. بار دیگر جامعه آمریکا، حتی زنان این کشور برای سپردن رهبری کشورشان به یک زن اعتماد نکردند، چنان که به هیلاری کلینتون هم اعتمادی نکرده بودند و جالب آن که ترامپ هر دو بار بر یک زنان پیروز شد.
امواج داخلی و بین المللی بازگشت ترامپ و ترامپیسم:
در هر صورت، اینک با آمریکای جدیدی مواجه خواهیم بود که ترامپ با شخصیتی که می شناسیم رئیس جمهور و ترامپیسم شاخصه ی آن خواهد بود. قدرت در این کشور یکدست تر است و البته ده ها میلیون مردمی که به چنین افرادی با چنان ویژگی های شخصیتی رای داده اند و در جهان نیز طرفدارانی دارند. امواج داخلی و بین المللی پیروزی ترامپ و ترامپیسم آمریکایی وسیع و برای مخالفان او و بسیاری از ملت های جهان نگران کننده خواهد بود. ترامپ با قدرت عظیم ریاست جمهوری، و با دخالت در ساختارها و چینش دادگاه عالی و … تلاش خواهد کرد مسیر بلندی مدتی را ریل گذاری کند. او مخالفان و منتقدان سیاسی خود را رها نخواهد کرد و در عرصه ی داخلی، دموکرات ها و دانشگاه ها و مهاجران با دوران پر تلاطمی مواجه خواهند شد. با جدا شدن دموکرات ها و چپ ها و لیبرال ها از قدرت، شاید برای آنها نیز فرصتی پدید آید تا به جای توجیه و دو رویی، در رویکردهای خود بازنگری کنند و شاید در این میان برخی از آنها برای ارزش های حقوق بشری و انسانی که مدعی آن بودند و وانهادند، تجدید نظر کنند. در دوران آنها بود که نسل کشی غزه و نابودگری لبنان شکل گرفت. بسیاری می پرسند، اگر ترامپ در قدرت بود، آیا بیش از این غزه و لبنان شاهد جنایت علیه بشریت بود؟
تجاری شدن سیاست و تغییر ماهیت دولت:
برای ترامپ اصول و ارزش ها قابل تجارتند. بیش از هر چیز آمریکای سفید و پوپولیسم راست گرا و ناسیونالیسم افراطی ترجیح دارد و آمریکای جدید با پیروزی ترامپ، پیشران سیاسی – نظامی اتحادیه راستگرایان جهان خواهد بود. با پیوند ابر سرمایه دارانی چون ایلان ماسک، و همچنین تجاری شدن سیاست، به نظر می رسد، جهان و «جهانی شدن» شاهد تغییر ماهیت دولت و سیاست ورزی در آمریکا به یک «ابر بنگاه اقتصادی» خواهد بود. این ابربنگاه، شبکه ی دانه درشت ها و لشکر خود را پیدا خواهد کرد. در این شبکه، قطب همه چیز حول محور «ابر سرمایه داران جهان» با رهبری سیاسی – نظامی دونالد ترامپ و سلطه ی اقتصاد دیجیتالی ایلان ماسک ها و جف بیزوس ها وبازیگری کارتل ها و تراست هایی نظیر بن سلمان ها و شیخ زائدها و امثال آن خواهد گشت و به نوعی با «فراملی شدن پیوند سرمایه داران» و نقش آفرینی آنها در آینده اقتصاد و سیاست بین الملل در ذیل قدرت آمریکا و در رقابت با قدرتهایی چون چین و روسیه مواجه خواهیم شد. این که تا چه اندازه جهان به آنان اجازه ی پیشروی دهد، نکته ی دیگری است.
دو ماه پر حادثه و چهار سال پر ماجرا:
در منازعه ی روسیه و اکراین و در منطقه ی خاورمیانه، احتمالا ترامپ تمایلی به کشاندن بحران ها به دوران خود ندارد، مگر آن که سریعا پایان یابد. پوتین و زلزنسکی و نتانیاهو فرصتی یافته اند تا زمان شروع ریاست جمهوری جدید برنامه های خود را به پیش ببرند. نتانیاهو، اگر ساقط نشود و بتواند، منطقه را هم به آتش خواهد کشید. ترامپ خود را بهترین دوست تاریخ اسرائیل می داند و نه تنها از حق دفاع اسرائیل که از حق پیروزی اسرائیل سخن می گوید و این پیروزی را سریع هم می خواهد! پیمان ابراهیم و حاتم بخشی های ترامپ از قدس و جولان و چه بسا غزه و لبنان نیازمند تامل است.
ایران و ترامپ:
در رابطه با ایران، اخیرا در همپیمانی با برخی دول عربی، اروپا تهاجم سیاسی بی سابقه ای علیه جزایر ایران به انجام رساند که باید مراقبت داشت، آمریکا و ترامپ با آنان پیوند نخورند و مسئله ی جزائر را پیچیده تر نسازند.
پیشینه ی رابطه ی ایران با دولت ترامپ، پیچیدگی های بسیاری دارد. ترامپ، واضع فشار حداکثری علیه ایران است. در شرایطی که از ترامپ تا نتانیاهو و از هم پیمانان اروپایی تا منطقه ای شان به تناسب جبهه متحدی تشکیل خواهند داد، ایران عزیز برای حفظ منافع و مصالح ملی و عبور از این گردنه خطرناک دوماهه و آن دوران پر ماجرای چهارساله، نیازمند طراحی راهبردی جدیدی است. سیاستی دگر باید.
نکتهی آخر:
امواجی بلند شده، و رخداد اخیر تاملات و تلاطم هایی ایجاد نموده است. جهان، نیازمند باز اندیشی و تامل و عقلانیت و تدبیر است. این گونه نیست که بشریت تسلیم هر آنچه ترامپیسم و راست افراطی، و ابر سرمایه داری آمازونی و ایلان ماسکی دیکته کند خواهد شد و آنها همه کاره ی عالم خواهند بود.شاید آمریکا از درون بیشتر دو قطبی خواهد بود، اما، جهان آینده، چند ضلعی است. در این باره بیشتر خواهم نوشت.
۱۶