ایده طراح مشهور ایرانی درباره مسکن اجتماعی بایگانی شد؟
به گزارش پایگاه تحلیلی- خبری«درسانیوز»؛ در دهههای گذشته، امید کارشناسان به انبوهسازی مسکن با در نظر گرفتن معیارهای اصولی معماری و شهرسازی نقش بر آب شد و صدها هزار مسکن انبوه بدون دخالت معماری به صورت قوطیهای مکعبی فارغ از عناصر انسانی پدید آمد.
همزمان با شروع ساخت و سازهای کترهای مسکن در ایران، معماری آرامآرام عقب نشست و کار به دست افرادی افتاد که در زمینه مسکن به دنبال سود بیشتر بودند.
امروزه تقریباً در تمامی کشور، طراحی بنا بر اصل استفاده از هر میلیمتر مربع برای بالاتر رفتن متراژ بنا و فروش بیشتر است، بدون این که به نیازهای «انسان» در محل سکونت اندیشیده شود.
در دهههای گذشته، امید کارشناسان به انبوهسازی مسکن با در نظر گرفتن معیارهای اصولی معماری و شهرسازی نقش برآب شد و صدها هزار مسکن انبوه، بدون دخالت معماری به صورت قوطیهای مکعبی فارغ از عناصر انسانی پدید آمد.
مهندس علیرضا مشهدیمیرزا از جمله معمارانی به شمار میآید که در طراحی مسکن انبوه و برجهای مسکونی به اصول معماری و شهرسازی پایبند است و طراحیهای او تاکنون کاندیدای دریافت جایزه آقاخان، برنده جایزه فریتز هوگرآلمان، منتخب جایزه جهانی آجر انگلستان، برنده جایزه معمار و برنده جایزه معماری شیکاگو شده.
وی اعتقاد دارد پیش از طراحی یک سازه یا یک شهر، لازم است برای آن سناریو نوشته شود و برای نوشتن داستانِ سناریو، معمار باید خیالپرور باشد.
تأسفبار این که ایدههای این معمار، درحوزه مسکن اجتماعی کلان هنوز به اجرا در نیامده است.
مسکن اجتماعی
معماری در کشورهایی نظیر ایران، امری لوکس، متعلق به دو درصد جامعه است و قشر متوسط نمیتواند معماری بخرد.
مهندس مشهدیمیرزا با بیان این موضوع توضیح میدهد: قشر متوسط جامعه ما سالها از معماری محروم بوده، در حالی که در تمامی دنیا ساخت مسکن اجتماعی برای برخورداری قشر متوسط از طراحی درست، به بهترین معماران سپرده میشود. چون قرار است در این پروژهها نسلهای جدید شکل بگیرند و تجربه نشان داده اکثریت نخبگان جامعه از طبقه متوسط هستند.
وی میافزاید: اگر میخواهیم برای پروژههای بزرگ سرمایهگذاری کنیم، باید از معماران و الگوهایی استفاده کنیم که پاسخگوی نسل جدید باشند. ما در طراحیهای خود برای انسانی شدن بنا، ایدههایی را مطرح میکنیم که حتی اگر ۳۰ درصد آنها تحقق پیدا کند موفق شدهایم؛ ایدههایی که هزینه چندانی هم به کارفرما تحمیل نمیکند و گران نیست.
کاندیدای جایزه آقاخان ادامه میدهد: در یک پروژه دانشجویی، پژوهشی را به دانشجویان سپردم تا در مورد خواستههای نسل جدید تحقیق کنند. خروجی آن در همدان، سمنان، کرج و محلههای افسریه و دروس تهران با هم تطابق داشت. با این حال علم پژوهش میگوید رفتار، مهمتر است، برای همین رفتارها را هم بررسی کردیم و از مجموع پژوهشها یک الگو ساختیم. مثلاً متوجه شدیم نسل نوجوان نیاز به یک فضا در خانه دارد تا بتواند ویدئو بگیرد و در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارد. برای همین در اتاق خواب، یک بخش دو طبقه طراحی کردیم که طبقه اول آن به شکل استودیو با پرده سبز و تجهیزات و طبقه دومش محل خواب باشد. همچنین یک تراس برای آن اتاق در نظر گرفتیم.
وی با اشاره به تجربه شخصی خود در طراحی دو مجتمع مسکونی در جزیره بوموسی و اسلامشهر تهران میافزاید: الگوها به دو بخش تقسیم شد، بخشی از آن مربوط به طراحی شهری و بخش دیگر آن مربوط به داخل خانه بود. در هر دو پروژه، خودروها مستقیما به زیر مجتمع میروند و هیچ خودرویی در محوطه، رفت و آمد ندارد.
در پروژه اسلامشهر، بیرون از واحد مسکونی، باغراه پیاده، مسیر دوچرخهسواری و زمین بازی طراحی کردیم و بخش دیگری از الگو در داخل آپارتمان پیاده شد. در پروژه بوموسی، هر خانه ۲۵ متر حیاط دارد، اتاق خوابها از هم جداست و اتاق خواب فرزندان در طبقه بالا قرار دارد. در همین پروژه، یک مهندس جنوبی که در دفتر ما کار میکرد گفت در مهمانیهای خانوادگی جنوبیها، زنان و مردان جدا از هم مینشینند و برای همین در طراحی، سالن مهمانخانه یکپارچه میتواند با پارتیشن جدا شود.
این فرهنگ آن منطقه است و من معمار نباید تابوشکنی کنم، اما معماری باید آنقدر انعطاف داشته باشد که اگر فرزندان آن خانه اینگونه دوست نداشتند، با برداشتن پارتیشن، موضوع را حل کنند. یا در پروژه بوموسی، سرویس بهداشتی را به حیاط بردیم، البته در طراحی مجتمع برای اسلامشهر چنین امکانی وجود نداشت.
مهندس مشهدیمیرزا با اشاره به اهمیت معماری بومی و تطبیق آن با اقلیم توضیح میدهد: در بندر کُنگ با جانپناهی به نام «سهتار» آشنا شدم.
رسم است که بعد از ظهرها اهالی شهر روی پشتبام دورهم جمع میشوند. وقتی باد میآید به بدنه پشت بام برخورد میکند و از زیر سهتار وارد پشت بام میشود. در واقع سهتار، نوعی بادگیر برای پشت بام است. نسیمی که از دریا به سمت خشکی میآید، آستانه حرارت را پایین میآورد و احساس خنکی میدهد. دلیل تجمع مردم روی بام همین سهتارهاست و من این را در طراحی محله بوموسی احیا کردم.
بهطور کلی در هر دو طرح برای مجتمع مسکونی که با توجه به پژوهشها انجام شد، عناصر معماری ایرانی با کارکردهای اجتماعی وجود دارد، از جمله ساباط، پیرنشین، کوچه، حیاط مرکزی، رواق و امثالهم.
تخیل و معماری
معماری علاوه بر علم و دانش، هنر است؛ هنری که خود میتواند مبدع و مولد هنر و هنرمند شود. مهندس مشهدیمیرزا میگوید: مثل یک کارگردان سینما یا تئاتر برای طراحی رواقها، حیاط مرکزی یا کوچهها صحنهآرایی و از عنصر تخیل استفاده میکنم و در این مسیر به رنگ، سایه، نور و حجم میاندیشم، یا حتی به برخی حسها که بصری نیست.
برای همین در طراحی، گل یاس هلندی میبینید، حسی که بوی گیاه به فضا میدهد.
وی میافزاید: هنگام طراحی، سناریو مینویسم و میتوانم قصه همه پلانها را برایتان تعریف کنم. مثلاً در بوموسی ما در کوچه، فضاهایی را ایجاد کردهایم که قرار است در آن دوستی از سن ۶-۵ سالگی شروع شود و دست کم تا ۵۰ سالگی ادامه پیدا کند. این سناریو در فرهنگ ما وجود داشته، من هنوز با دوستان دوره دبستانم ارتباط دارم. این دوستی از کجا آغاز شد؟ از یک فضای اجتماعی که بستری برای شکلگیری این رفاقت بود. پس لازم است بدانیم در فضاهای داخلی و خارجی مسکن چه اتفاقی قرار است بیفتد، باید صحنهآرایی کرد. اگر این خیالپردازی در طراحی وجود داشته باشد، حتما در واقعیت اتفاق میافتد.
برنده جایزه «فریتز هوگر» آلمان میافزاید: در طرح بوموسی، پلازایی داریم که در ورودی محله با سیستم کابلی، سایهانداز حصیری برای آن طراحی کردهایم. همچنین برای فضای اجتماعی پیادهمحور فکر شده که هیچ خودرویی قرار نیست در آن تردد داشته باشد تا تعاملات انسانی شکل بگیرد.
تنوع، عامل شلختگی
آنچه از ساخت و ساز در کوچه و خیابان میبینیم نوعی آشفتگی و شلختگی سیمانی است. علتهای زیادی برای این موضوع وجود دارد. مهندس مشهدیمیرزا میگوید: از دهه ۶۰ دچار تنوعی شدیم که پیش از آن وجود نداشت. تا پیش از آن، یک معمار در شهرداری یک نقشه میکشید و همه آن را اجرا میکردند که شاید اثر فاخری هم نبود، ولی حداقل موجب ایجاد این همه ناهنجاری نمیشد. الان در یک کوچه، هر معماری ایدهای داده و ساختمانی ساخته که هیچ تناسبی با بقیه ساختمانها ندارد.
وی میافزاید: در اصفهان، یزد یا بوشهر، سبکی برای ساخت و ساز وجود داشت که همه استادکاران سنتی به آن پایبند بودند. بنا بر یک اساس و یک مدل مشخص ساخته میشد، تنوعی در کار نبود. خانهای که ساخته میشد فقط از نظر ابعاد با خانه کناریاش تفاوت داشت. برای همین وقتی در کُنگ، یزد، اصفهان و شیراز وارد بافت تاریخی میشوید، شباهتها زیاد است. این نوعی همبستگی را نشان میدهد که برای همه خوشایند است. اینگونه نبود که یکی بگوید من پول دارم و دیوار خانهام باید طلا باشد. تنوع، کار را خراب کرد.
این معمار تأکید میکند: نظام حاکم میتواند جلوی این شلختگی را بگیرد، کما این که در بافتهای تاریخی اروپا، نظام حاکم فرادست اجازه نمیدهد ساختمان قدیمی را خراب کنند یا هر بنایی را بسازند.
نظام حاکم همچنین میتواند تصمیم بگیرد مجتمعهای مسکونی با یک تفکر و یک رویکرد ساخته شود، مثل اتفاقی که ۵۰ سال پیش در مورد شهرک اکباتان یا شهرکهایی در شمال کشور افتاد و هنوز هم ساختاری منسجم دارند. مثال دیگر آن شوشتر نو است که به آن انتقادات زیادی میشود و بعضا بهجاست ولی دستکم امروز یک نمونه و مرجع برای پژوهش و آسیبشناسی ساخت و ساز داریم.
مشهدیمیرزا در پایان میگوید: هر کدام از ما مسئولیتی داریم و در مسیری حرکت میکنیم. مسئولیت من این است که ایدههایم را مطرح کنم، روی کاغذ بیاورم و ارائه بدهم. حتی اگر از من نپذیرند، من مسئولیت اجتماعی خود را انجام دادهام.