محسن عباسیفرد گزارشگر پایگاه تحلیلی- خبری درسانیوز؛ آیا جهان برای ایران دارای سلاح هستهای آماده میشود؟
با دستیابی ایران به سلاح هستهای، به جز اسرائیل بقیه کشورها اعم از کشورهای منطقه و قدرت های بزرگی مانند آمریکا و اتحادیه اروپا، به ضرورت موازنه هستهای منطقهای در خاورمیانه با هدف ایجاد ثبات و امنیت پایدار در منطقه رسیده یا خواهند رسید.
تداوم التهابات نظامی و امنیتی در غرب آسیا، تشدید سیاستهای جنگافروزی و بیمحابای اسرائیل در منطقه، گسترش عملیات نظامی و تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان و تحرکات ایذائی دولت اسرائیل علیه ایران، محافل سیاسی، رسانهای و استراتژیک بینالمللی به تدریج در حال پیوستن به جریانی هستند که بر خلاف گذشته، دستیابی ایران به سلاح هستهای را نه تنها بر ضد امنیت بینالمللی قلمداد نمیکنند بلکه تحقق آن را برای امنیت خاورمیانه و جهان لازم و ضروری میدانند.
در یادداشتی که ۱۲ اردیبهشت ماه نیز با عنوان ” چرا ایران دارای سلاح هستهای برای منطقه و جهان امنیتزا است؟” منتشر گردید، نگارنده به تفصیل درباره تغییر رویکردهای سیاسی و امنیتی نسبت به پیادمدهای دستیابی ایران به سلاح هستهای در سالهای اخیر و خصوصاً بعداز واقعه ۷ اکتبر ۲۰۲۳ ( حمله حماس به اسرائیل و متعاقب آن حمله گسترده اسرائیل به غزه )، سخن گفته و تحلیل کرده که حساسیتهای شدید امنیتی نسبت به دستیابی ایران به سلاح هستهای تا حد زیادی کاهش یافته و چه بسا موافقان نسبت به این مهم در راستای کمک به امنیت خاورمیانه و جهان افزایش یافته است.
در فاصله نگارش آن یادداشت تاکنون، دو تن از برجستهترین اندیشمندان و استراتژییستهای روابط بینالملل یعنی جان مرشایمر (استاد دانشگاه شیکاگوی آمریکا و طراح نظریه رئالیسم تهاجمی در دانش روابط بینالملل) و استیفان والت (استاد دانشگاه هاروارد آمریکا و از طراحان نظریه رئالیسم تدافعی در دانش روابط بینالملل) در مواضعی جداگانه و قابل تأمل نسبت به دستیابی ایران به سلاح هستهای و پیامدهای مثبت آن مصاحبه و قلم زدهاند.
موازنه هستهای بواسطه ایران چه زمانی به طور علنی و عملی در خاورمیانه شکل میگیرد؟
ایران دارای سلاح هستهای
نکته قابل توجه در مواضع این دو دانشمند روابط بینالملل مطالعات گسترده و بعضاً مشترک آنان در حوزه سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه، اسرائیل و ایران است.
جان مرشایمر در مصاحبهای که چندی پیش انجام داد با اشاره به ایکه جنگ افزار هستهای، قدرتی صلحآفرین است، بازدارندگی هستهای را بالاترین بازدارندگی دانست و تأکید کرد که آمریکا و اسرائیل و هیچ قدرتی نمیتواند به ایران دارائی سلاح هستهای حمله کند.
مرشایمر با اشاره به اینکه حمله گسترده اسرائیل به غزه، امکان دستیابی ایران به سلاح هستهای را بالا برد، صراحتاً بر این نکته تأکید کرد که ایران اگر سلاح هستهای داشته باشد، امکان بروز جنگ گسترده در منطقه خاورمیانه به شدت کاهش خواهد یافت.
استیفان والت هم در شماره اخیر نشریه معتبر فارن پالیسی، در ابتدا به به دیدگاه کنتز والتز نظریه پرداز نوواقعگرای روابط بینالملل در دهه ۱۹۸۰ استناد میکند. “والتز معتقد بود سادهترین راه برای ایجاد ثبات در منطقه خاورمیانه، دستیابی ایران به یک بازدارنده هستهای است. والتز استدلال میکرد که داشتن زرادخانه هستهای ترسهای امنیتی ایران را کاهش میدهد، به ایران دلایل کمتری برای ایجاد دردسر برای دیگران میدهد و رقبای منطقهایاش را مجبور میکند تا از توسل به زور علیه ایران به نحوی که ممکن است ناخواسته به تبادل هستهای منجر شود، خودداری کنند”.
استیفان والت با استناد به این دیدگاه والتز، معتقد است که اقدامات ایالات متحده آمریکا و اسرائیل در دهه های گذشته، ایران را به سمت سلاح هستهای برای ایجاد بازدارندگی سوق داده است.
وی با اشاره به اینکه دستیابی ایران به سلاح هستهای منجر به گرایش کشورهایی مانند ترکیه و عربستان به این قدرت و در نتیجه ایجاد یک موازنه هستهای نسبی در خاورمیانه گردد، نتیجه میگیرد که این شرایط میتواند منجر به ایجاد همزیستی مسالمتآمیز در منطقه و کاهش تنشها و درگیریها در این منطقه پرچالش جهان گردد.
در تبیین دیدگاه این دو اندیشمند برجسته بینالمللی باید تاکیدکرد که هر دو علاقهای به اینکه کشوری مانند ایران به قدرت سلاح هستهای دست پیدا کند، ندارند اما منطق مکتب واقعگرایی که هر دوی آدر زمره سرآمدان کنونی آن بهشمار میروند، آنان را وادار میسازد که دیدگاه واقع گرایانهای نسبت به پیامدهای مثبت دستیابی ایران به سلاح هستهای داشته باشند و چه بسا به صورت ضمنی ضرورت و اهمیت وقوع آن را بپذیرند و در آینده بر این دیدگاه خود اصرار ورزند.
این منطق واقعگرایی به طور طبیعی بر دیدگاه سنتی دولتها و محافل و رسانههای بینالمللی که با دستیابی ایران به سلاح هستهای به جد مخالف داشته و دارند، تأثیر گذاشته و میتوان پیشبینی کرد به تدریج این دیدگاه تغییر کرده و جهان کمکم به پذیرش ایران دارای سلاح هستهای و چه بسا ضرورت بروز این اتفاق پیش رود.
لذا واکنشهایی مانند “توسل به هر ابزاری برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای حتی جنگ ” که از سوی آمریکا و اسرائیل مطرح میشود نه صرفاً تهدیدات اعلامی هستند و احتمال وقوع آنان به دلیل هزینههای سنگینی که میتواند برای منطقه و جهان داشته باشد، بسیار ضعیف خواهد بود.
چنانکه به اعتقاد استیفان والت آنچه ایران را به سمت سلاح هستهای سوق داده است اتفاقاً اقدامات و تحرکات ایذایی و تهدیدات اقتصادی و بعضاً امنیتی آمریکا و اسرائیل در دو دهه اخیر بوده است.
اما عامل فزاینده در برجسته شدن این دیدگاه، جنگ اخیر اسرائیل و غزه، تهاجم اسرائیل به لبنان و حزبالله و به دنبال آن حملات متقابل اسرائیل و ایران به یکدیگر از جمله ۲ حمله بیسابقه موشکی ایران به اسرائیل و فراهم شدن امکان بروز جنگهای متعارف اما طولانی، پرهزینه و گسترده در خاورمیانه که امکان گسترش آن به دیگر مناطق بوده است که برخی قدرتهای بزرگ، محافل امنیتی و کارشناسان سیاسی را از سوی دیگر به طور جدی به این صرافت انداخته که باید بر روی ایران دارای سلاح هستهای فکر و برنامهریزی نماید.
در این شرایط تنها یک بازگیر و آنهم اسرائیل است که به طور قطع با دستیابی ایران به سلاح هستهای مخالف کرده و چه بسا درست به اقدامات غیرمتعارف هم بزند چون با این اتفاق برتری نظامی در منطقه از بین رفته و این کشور دیگر نمیتواند به مانند حمله به غزه، سیاستها و برنامههای نظامی و غیرنظامی خود در منطقه را بدون نگرانی و به پشتوانه برتری هستهای خود، دنبال کند.
به جز اسرائیل بقیه کشورها اعم از کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگی مانند آمریکا و اتحادیه اروپا، به ضرورت موازنه هستهای منطقهای در خاورمیانه با هدف ایجاد ثبات و امنیت پایدار در منطقه رسیده یا خواهند رسید.
بنابراین به استناد یافتههای دانش و مطالعات روابط بینالملل و روندها و تحولات در حال وقوع، ایجاد موازنه هستهای در خاورمیانه با پیشرو بودن ایران، نظم، ثبات و امنیت منطقهای و جهانی را بیشتر ایجاد و تضمین میکند اما سئوالی که پیش میآید این است که چه زمانی این توازن به طور علنی و عملی در خاورمیانه شکل میگیرد؟
آیا در آینده نزدیک چنانکه از مواضع برخی مقامات ایران مبنی بر تغییر رویکرد راهبردی ایران در موضوع هستهای بر میآید، میتوان شاهد شکلگیری موازنه هستهای در خاورمیانه بود؟