کتاب «کلهرنامه» به قلم ناهید محمدیکلهر در فرهنگسرای ارسباران رونمایی شد.
به گزارش پایگاه تحلیلی- خبری درسانیوز؛ ناهید محمدیکلهر، سالهاست در پی زندهکردن یک زبان ادبی است. او شاعری جوان برخاسته از خاک شیرینوفرهاد و بزرگشده شهر قصرشیرین، مدتزمانی است که خودرا وقف محققساختن زبان وگویش مادری نموده است.
ناهید محمدیکلهر، درپی تحقق ظرفیتهای زبان مادری است که آن را درعرصه شعر و ادب به نمایش بگذارد و مزد تلاش خویش را گرفته است، بیآنکه به این بعد مهم کاریش چندان توجه و تعمدی داشته باشد.
محمدی در پی آن است تا زبان کوردی کرمانشاهی را از سطح یک زبان محاوره و شفاهی تا سطح زبانی ادبی تکامل بخشد. ناهید محمدیکلهر آثاری چون دهروه چهیل شهکهت (پنجرههای خسته)، چه وه ری (چشمبهراه)، سه روه ن شیویای(سربند آشفته)، هاوار به رو(فریاد بلوط)، نه رگس په ژاره(نرگس نگران)، واران ئاشتی(باران آشتی)، ئاییه یل عشق (آیههای عشق)، کلهرنامه دو جلد را برای دلدادگان و مشتاقان شعر و ادب ایران زمین بخصوص کوردهای سرزمینش به ارمغان گذاشته است.
گردآوری زبان و فرهنگ مردم
در آیین رونمایی،دکتر قطبالدین صادقی، پیام عبدا… پشیو، شاعر بزرگ کورد را خواند که در بخشی از آن آمده بود: با آنکه سرزمین ما از دیرباز نشیبوفرازهای بیشماری را از سر گذرانده و تازشگاه اشغالگران گوناگون بوده و بیشتر ادبیات نوشتاری ما به یغما رفته است، اما خوشبختانه بخش شایان توجهی از آن بهصورت سینهبهسینه و شفاهی همچون ادبیات شفاهی و مردمی همچنان برجای مانده است.
دگرگونیها و رشد زندگی مادی و معنوی، انقلاب فناوری، موج اطلاعرسانی و شهرزدگی روستا سبب شد تا ادبیات شفاهی نیز گزند و آسیب فراوان ببیند و همچنان مورد یورش و تهدید باشد، از این رو بایسته و ضروری است بیدرنگ این گنجینه ارزنده گردآوری و برای واژگان گویشی آن فرهنگ کوردی به کوردی تدوین گردد تا از میراث گویشی به میراث زبان کوردی تبدیل شود که زبان معیار است.
گردآوری زبان و فرهنگ مردم بیگمان برای هر ملتی اهمیت دارد.پویه و زمزمه جویباری هر گویش در رسیدن و جاریشدن به دریای زبان کوردی و در راستای غنیسازی زبان مردم کورد است. سپاس از ناهید محمدیکلهر و همه کوشندگانی که این پویه را تسریع و پهنه این دریا را میگسترانند.
اقدامی دانشورانه
پروفسور میرجلالالدین کزازی هم در این مراسم سخنرانی کرد و در بخشی از آن گفت: ایران ما در درازنای تاریخ گرانسنگ و نازشخیز خویش همواره سرزمین بومهای گوناگون بوده است.
هم تاریخ گواه این ویژگی بوده و هم اسطوره. جهانشاهی هخامنشی یکی از پهناورترین جهانشاهیهای جهان است. بیهوده نیست اگر بر آن باشیم نخستین جهانشناسی هم در کاربرد راستین و فراگیر آن میتواند بود. ۲۰ و اندی کشور به این جهانشاهی پیوسته بودهاند. ایرانیان تنها دو یا سه کشور از بیرون گشودهاند.
اما به یاری مردمان آن کشورها، کشورهای دیگر به خواست خویش به این جهانشاهی پیوستند. چرا؛ زیرا آشکارا میدیدندکه اگر بخشی از جهانشاهی ایرانی هخامنشی باشند، سرزمینشان آباد و مردمانش آزادخواهد بود.
وی افزود: هرکدام از این سرزمینها فرهنگ دیگر و زبانی دیگر، هنجارها و ویژگیهای دیگر داشت. اگر به اسطوره بنگریم آشکارا میبینیم مردمانی بسیار که در سرزمینهای گوناگون میزیستهاند، بخشی از ایران بزرگ بودهاند.
پروفسور میرجلالالدین کزازی ادامه داد: تنها به یک نمونه از شاهنامه بسنده میکنم؛ کیخسرو میخواهد به نبرد بزرگ با افراسیاب با تورانیان بشتابد، سپاهی پر شمار فراهم میآید از برابر کیخسرو میگذرند. این سپاهی ان در شاهنامه به فراخی، باریک این سان دیدن کیخسرو سپاه ایران را باز نموده شده است. سپاهیان از بومهای گوناگون هستند. هرکدام درفش ویژه خود را دارند که نگاره فراگیر سرزمین شان بر آن نقش بسته است. جامههای ویژه خویش را بر تن کردهاند. حتی جنگ افزارهای شان هم گاه یکسان نیست.
این پژوهشگر در ادامه گفت: از سرزمینهای گونه گونند، اما همه یکایک خود را ایرانی میدانند. آماده شدهاند که با دشمنان ایران دلیرانه بجنگند. در بخشهایی از شاهنامه حتی پارهای از این کسان از این هم وندان جهانشاهی ایرانی به زبان دیگر سخن میگفتهاند. به گونهای که نیاز به ترجمان می افتاده است. این پدیده به دیرینگی سرگذشت ایران بوده و پدیدهای نو آئین نیست. هنوز تیرههای گوناگون در این سرزمین پسند که به گفته وخشور باستانی ایران بهترین سرزمینی است که مزدا آفریده است، کاشانه دارند. یکی از کهنترین، گستردهترین تیرهها تیره کرد است. وارونه آنچه پارهای از کسان میانگارند من کرد نیستم از دید تبار و از دید نژاد نیاکان من از کزاز استان کانونی مرکزی بودهاند. این نام از این روی همچنان بر ما مانده است. اما کرمانشاهیم، از دید تباری کرد نیستم، اما از دید فرهنگی هستم.
پروفسور کزازی گفت: هر کدام از سخنوران بزرگ ایران فردوسی حافظ نظامی در ادب کردی همتایی دارند به همون سان مولوی کردان شاهنامه، کردان غزلهای حافظانه و کردان رزمنامههای مولویانه دارند. به همون سان بزمنامههایی که بر پایه بزمنامههای گنجور گنجه سخن نظامی سروده شده است. بیتهای بلند، دلپسند، ورجاوند در ادب کردی وجود دارد. آشنایی گسترده و ژرف را به دریغ میبایدم گفت با ادب کردی ندارم با شاخهای از زبان کردی که همین کردی کلهری است کمابیش آشنایی دارم. تنها یک بیت را بیتی که آن را بسیار گرامی میدارم بر زبان میرانم. این بیت مرا میبرد به ژرفاهای تاریخ ایران دست کم به روزگار اشکانی. زبان آنچنان نژاده و ناب و دیرینه است. چاوان نگارم وه سپای مو ژه / ما چون ئه ی له شکه ر هؤن ریژ ئه مان وه خت چه پاوه (چشمان دلدارم به سپاه مژه / میگوید ای لشکر خونریز هم اکنون زمان چپاول فرا رسیده است)؛ زبان پهلوانه رزمی و هر چند بیتی از چکامهای است. از این بیتها در ادب کردی فراوان میتوان یافت.
پروفسور میرجلالالدین کزازی افزود: تلاش بانو ناهید محمدیکلهر از دید من تلاشی بسیار شایسته و ستودنی است، زیرا که میخواهد این بانوی گرامی، فرهیخته و سخنور یکی از شاخههای زبان کوردی را بشناسد و دانشورانه به دیگران بشناساند. کوردی کلهوری، کاری آسان نبوده بلکه پژوهشی است از آنگونه که آن را میدانی مینامند. باید زمان و توان بسیار را در کار بیاورد.
وی ادامه داد: دلبستگی ما به سر زمین مان در رده انجام میشود. از دلبستگی به خانهای که در آن زادهایم، سپس کویی که این خانه در آن جای داشته است. آنگاه شهر زادگاه پس بومی که این شهر در آن است (بوم فراختر میهن). اگر یکی از اینها در کار نباشد، به ناچار آن دیگرها هم کارآمد نخواهند بود.
پروفسور میرجلالالدین کزازی گفت: چندین سال پیش در همایشی که در زمینه گویشها و زبانهای بومی بر پای داشته شده بود، گفتم اگر واژهای از زبانها و گویشهای ایرانی بمیرد، واژگان میمیرند، زیرا جان دارند. ایرانی نژاده ایرانی دل آگاه به سوگ خواهد نشست، آوازه در خواهد انداخت که ما فلان روز در فلان جا در فلان مزگت گرد هم می آییم تا در مرگ دریغ انگیز اندوه آمیز این واژه بموییم.
کزازی در پایان سخنانش گفت: مرگ واژه دهها بار صدها بار از مرگ کسان سوگ انگیزتر است، زیرا اگر واژهای بمیرد پارهای از فرهنگ را با خود خواهد میراند، پارهای از چیستی ما ایرانیان را، از همین روست که کار ناهید محمدی از دید من کاری است شایسته نه آفرین که زها زه است. زندگانیش دراز باد و بختش دمساز.
با شناسنامه ایرانی وارد فرهنگ جهانی شویم تلاش برای ایرانزمین پنج کتاب در یک کتاب
دکتر اردشیر صالحپور نیز یکی دیگر از سخنرانان این آئیین بود و گفت: حقیقتاً در کنار امواج گونهگونی که امروزه فرهنگها و هویتها را تهدید میکند، به همان میزان هم گمان بر آن است که دغدغههای فرهنگی و هویتی نیز تلاش و کوششی برای پایایی و مانایی و تزاید و تداوم خودشان انجام میدهند.
ما وقتی از هویت حرف میزنیم بلافاصله باید به چهار شاخصه آن یعنی زبان، تاریخ، جغرافیا و ملیت نیز اشاره کنیم و بلافاصله باید از فرهنگ سخن ساز کنیم که بنمایه هستیشناسی بشر است.
وی افزود: فرهنگ در لغت کهن ایرانی به معنای فرا رفتنو فر فراز استو بالاست. همچنان که میگوییم فرا و هنگ به مفهوم کشیدن، پس هنگامی که ما کار فرهنگی میکنیم و فرهنگ تنها بهجاماندهها نیست؛ بهیادمانده هم هست. آنچه که امروز بهعنوان فرهنگ ناملموس از آن یاد میشود بعد معنوی فرهنگ است. معماری، لباس و صنایع جزو فرهنگ مادی، فرهنگ جسمانی و فرهنگ تنانی یا فیزیکال محسوب میشود اما فرهنگ معنوی علم، ادب، فرهنگ به مفهوم فولکلوریک، آن اسطورها، باورها، اعتقادها همه جز ء فرهنگ قلمداد میشوند.
وی افزود: از این حیث تلاش بانو ناهید محمدیکلهر برای ایرانزمین مایه افتخار و مباهات است. ما لرها و بختیاریها از آن سوی زاگرس به خود میبالیم.
صالحپور ادامه داد: ما باید فرهنگ را بن مایه هستی خود قرار بدهیم وبه قول فرانسیس بی کن کسی که اروپا را از تحول علم آغاز کرد و یک دگرگونی عجیبی که همچنان شتابش امروزه نیز در گستره است یاد کنیم که گفت همه چیز را فدای فرهنگ کنید و حکیم فرزانه طوس ما پیش از او گفته است که ز دانا بپرسید پس دادگر / که فرهنگ بهتر بود یا گهر / چنین داد پاسخ بدو رهنمون / که فرهنگ باشد ز گهر فزون / که فرهنگ آرایش جان بود / زگوهر سخن گفتن آسان بود / گهر بی هنر خوار و زاراست و سست / به فرهنگ باشد روان تندرست.
وی افزود: یک ملت و یک قبیله برای ماندگاری خودش طبیعتاً باید به دو وجه اعتنای بیشتری داشته باشد که یکی از آن فلسفه کیستی، چیستی و چرایی است. دومین مورد میتوان به ادب و هنر اشاره کرد. ادب و هنر تعلق و عشق، بالندگی، سرزندگی و پویندگی فراهم میکند. در فرهنگ ایران زمین زاگرس از یک اعتبار بشری والایی برخوردار است و ما خوشحالیم که یک بانو دخت ایرانی یک بانو دختر زاگرسی باندخت ناهید محمدی یک تنه و عاشقانه به شور و جد و جد طی سالیان اخیر دیدهایم که چه کوشا و بی هیچ مزد و منتی عاشقانه بخشی از بن مایه فرهنگ زاگرس را زنده نگه میدارد و خوشبختانه این گستره چنان وسیع شده است که ما بختیاریها نیز ارادت ویژه ای به این باندخت پیدا کردهایم چندان که من، دکتر عباس قنبری و کیخسرو عزیز به عنوان لر تباران بختیاری از اندکا و مسجد سلیمان در شمالشرقی خوزستان و من از ایذه بختیاری و کیخسرو از لرستان و الیگودرز این اقتران و این وابستگی و این احترام را برای این بانویی که در واقع به دو قوم بزرگ ماد و پارس که حقیقتاً از اصیلترین اقوام ایرانی هستند بیرق ادب و هنر و فرهنگ را زنده نگه میداریم و بخشی از حضور ما از این منزلت است. خانم ناهید محمدی تلاش بسیار زیادی برای کلهوران کرده است.
وی ادامه داد: کلهران نیمی به عبارتی در کورد و زاگرس و نیمی به لر اعتبار تباری دارند. ما لرها نیز به کلهرها و به کوردها افتخار میکنیم و این پیوستگی تباری و کوه نژادی را همواره پاس میداریم.به عبارتی فرهنگ شفاهی مثل ماهی تازه از آب گرفته شده است خیلی زود میمیرد. لازم است که اینها را ثبت و ضبط و نگاهداری کنیم. باید برای ثبت و ضبط و نگاهداری این گنجینههای فرهنگی که هم مقوم فرهنگ ملی و هم خرده فرهنگها هستند، تلاش و کوشش کنیم زیرا بنیه فرهنگ ملی را استحکام میبخشند. چنانکه ما آنان را پاس نداریم، آن زیر ساختها دچار تزلزل میشوند.
صالحپور در ادامه گفت: تلاش خانم ناهید محمدی برای ایران زمین مایه افتخار و مباهات است. ما لرها و بختیاریها از آن سوی زاگرس به خود میبالیم و به آثار هنری و ادبی و تلاشش احترام میگذاریم که فرهنگ محلی را به فرهنگ ملی و حتی فرهنگ ملی را به عرصه بینالمللی تبدیل کرده است. برای جهانی شدن نخست باید بومی بود و ما باید با شناسنامه ایرانی وارد فرهنگ جهانی شویم.
زندهایم تا زبان داریم
لالاییهای مادرانه
دکتر عباس قنبریعدیوی هم در ادامه این رونمایی گفت: کتاب کلهرنامه را در فرصت کوتاهی که داشتم ورق زدم به نظرم پنج کتاب در یک کتاب را دیدم. ۷۹۹ ضرب المثل یا دستان یا داستان و یا به تعبیر پهلوی نیوشه را در درون خودش گنجانده است. در این کتاب بسیاری از اشعار لاوه لاوه یا لالائیهای مادرانه و زنانه را شاهد هستیم. زمانی که آن را دیدم به لالاییهای بختیاری افتادم.
وی افزود: مادرهای امروز برای بچههای شان لالایی نمیگویند و همین امر سبب میشود تا بخش عاطفی کودکان ما بسیار فقیر و کمرنگ میشود. لالاییها یک دنیا آموزههای اخلاقی انسانی محبتی و مهربانی را دارند. کاراماها ترانههای مش که بوده که بانو ناهید محمدی در کتابش آورده است.
قنبریعدیوی گفت: ما زندهایم تا زبان داریم. زنده هستیم تا زبان داریم و تا زمانی که زبان داریم، مرزهای ایران گسترده است. تا زمانی که زبان داریم آرش داریم. وقتی زبان ما بمیرد، ما مردیم. زبان ماست که مو سیقی ما را حمل میکند.
اگر به داد واژهها نرسیم، دفن میشویم
دکتر یونس شکرخواه استاد ارتباطات نیز گفت: ارتباطات زمینه آکادمیکم است. به گمانم هیچ چیزی شکل نمیگیرد، مگر آنکه در سایه ارتباط باشد و شاید مثل یک نقش قالی هر یک از ما گرهای بزنیم و با افتخار بگوییم که ایرانی هستیم.
وی با طرح این پرسش که چرا شعر میتواند دست مایه بسیار قوی برای ارتباطات و شناختن باشد، گفت: سرزمین شعر و ارتباطات دریچههای بیان هستند. شعر بیان احساسی دارد و تصویر سازی میکند. بیتی که استاد میرجلالالدین کزازی خواندند، از یورش مژگان من در ترجمه یک کتابی بود که بانو ناهید محمدی در رونمایی آن حضور داشت. این کتاب ۳۰ سال پیش از یک شعر ترجمه شده بود. تنها آثار من به غیر از کتابهایم در حوزه ارتباطاتم، یک شعر و یک رمان شمال و جنوب است.
این استاد حوزه رسانه و ارتباطات گفت: استاد میرجلالالدین کزازی من را یاد شعری انداختند که در آن کتابم با عنوان «سپید در آندلس»؛ قصائد عرب آندلس است. در آن کتاب مطرح کردم که تا چه اندازه تنوع فرهنگی میتواند به ویژه در عرصه شعر مهم باشد.
شکرخواه در پایان گفت: سپید در آندلس رنگ سوگواری است. شعر همان شعور است و باید به موجزترین صورت عمیقترین معانی را بیان کرد. مرگ یک واژه برای ما که ارتباط میشناسیم، صدای شنیدن استخوانهای یک واژه را میشنویم و اگر به داد واژهها نرسیم، دفن میشویم.
