اعظم چقازردی گزارشگر پایگاه تحلیلی- خبری درسانیوز؛ اگر انسان، زمین را موجود زندهای میپنداشت، شاید اینگونه ویرانش نمیکرد؛ بیگمان زمین موجودی زنده است اما دانش زیستشناسی از پایه ابتدایی به کودکان میآموزد: جانداران آنهایند که نفس میکشند، رشد میکنند، غذا میخورند، زادآوریدارند و از جای میجنبد؛ با این نشانگان دانشآموز به چه این برآیندی میرسد: زمین موجودی زنده نیست زیرا هیچیک از این نشانهها را ندارد. نوجوان با همینآموزهها بزرگ میشود و بیآن که چیزی به زمین بدهد به بهرهکشی هرچه بیشتر از زمین میپردازد؛ همان که اینک در پهنه گیتی میبینیم.
دورانهای ویرانگر
اما از آغاز انقلاب صنعتی، زمین تغییرات زیادی را از جنبههای خاک و بیولوژی پشتسر گذاشته است. حتی اگر هنوز در فاز آغازین این تغییرات باشیم به اندازهای این دگردیسیها چشمگیر بوده که باید نام تازهای برای یک دوره نوین زمینشناسی برگزید. تاریخ زمینشناسی نشان میدهد در دههزار سال پیش و با پایان دوران یخبندان، در فرایندی دورانی، گیاهان و ترکیبات خاک دگردیس شده بود.
از دوران صنعتی تاکنون نیز انسانها با کنشهای خود، پهنه زمین را دستخوش تغییرات بنیادی کردهاند. انسانها با کشاورزی، ساختوساز و تغییر مسیر رودخانهها، سبب فرسایش و شستشوی خشکادها(قاره) شدهاند. میزان دیاکسیدکربن(برآمده از سوخت فسیلی)، سهبرابر دوران پیشاصنعتی شده که پیامدش افزایش دمای زمین است؛ البته همین میزان دمای ویرانگر در میلیونها سال پیش نیز رخ داده بود اما اینبار با کنشوری زمینیان رخ میدهد.
کوچیدن ناچاری گونههای جانوری از زادگاهها، سبب آسیبپذیریشان شده است؛ نابودی تبار جانوران به اندازه دورانیست که دایناسورها از میان رفتهاند. جایگزینی گیاهان دلخواه انسان با گیاهان خودرو و طبیعی، به نابودی بسیاری از گونههای گیاهی ارزشمند بومی انجامیده است.
اینک به میزانی که شمار جمعیت افزایش مییابد جنگلها ناپدید میشوند. جنگل با درختان و پوشش گیاهی و با قارچها، باکتریها و ویروسها به همراه خاک، آب و باد گرچه نمیجنبند اما یک موجود زنده بهشمار میروند. در بیش از چهارصد میلیون سال پیش، گیاهان در زمین ریشه دواندند و پس از میلیونها سال جنگلهایی از دماسبیان، خزههای غولپیکر و سرخسها و باز دانگانها(سوزنی) و گیاهان گلدار پدید آمدند.
از آنجایی که زیست انسان به وجود جنگلها گره خورده بود و انسان همه نیازهایش را از درختان و میوهها و پرندگان و جانوران جنگل به دست میآورد، درختان در همه آیینهایش ستوده میشد. برخوردی که انسانهای نخستین با جنگل داشتند از جنس مادر و فرزند بود؛ آنان میپنداشتند زاده جنگلاند و باید در برابرش کرنش داشته باشند. به تدریج که انسان از جنگل دور شد و در کنار رودخانهها کاشانه ساخت، همان برخورد را با رودخانهها داشت؛ اما با شهرنشینی همهچیز دگردیس شد و ناسپاسی جای سپاس را گرفت و وامداربودن به فراموشی سپرده شد.
در اقیانوسها هم با دخالتانسان دو تغییر بنیادی ایجاد شده: نخست افزایش آبو دوم اسیدیشدن آب. با آن که تاکنون همه کوششها برای یافتن آب پاک و اکسیژن در سیارکهای دیگر به نومیدی انجامیده و تنها حقیقت بهجامانده همان داستان همیشگی «زمین یگانه زیستگاه انسان» است؛ اما باز آلودگی آبها ادامه دارد؛ آباقیانوسها پیوسته با ذرات آونگ در هوا و پسماندها و زهرآبهای جاری در خاک آلوده میشود.
آیا زمین موجود زنده است
برای بیشتر ما تفاوت میان یک موجود زنده و غیرزنده در ریختی خشک و بیروح آشکار است؛ ما به سادگی انسان را یک موجود زنده میپنداریم و کره زمین را دج یا جامد مینامیم.
ولی فیلسوفان اینهمه ساده به تفاوت میان این دو پدیده نگاه نمیکنند؛ آنان هزاران سال این پرسمان را گشوده نگه داشتهاند و میان زنده و غیرزنده نه دیوار بلکه یک مرز باریک میبینند؛ آنان از خود میپرسند چه چیزی سبب این جدافکنی شده است.
هزاران سال، اندیشههای انسانی در این مورد کنشور بوده و سرانجام به این برآیند رسیده که انسان هنوز به مفهوم زندگی، آنگونه که باید پی نبرده است و هر روز پاسخ به این که زندگی چیست و از کجا میآید، سختتر میشود.
آیا زندگی از او(یک وجود نهان) به وجود آمده است؟ اگر اینگونه است چگونه ممکن است موجودی زنده، یک موجود نازنده پدید آورد؟ همانگونه که هیچ مادری، جامد به دنیا نمیآورد و حتی یک بچه مرده به دنیا آمده نیز موجودیزنده است یا زنده بوده است.
اگر فلسفه را کنار بگذاریم، دانش روز ناسا میگوید موجود زنده یک سامانه شیمیایی خودساماناست که توانایی تکامل داشته است؛ برخی دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند آمیب تکسلولی آغازین از یک ترکیب شیمیایی «کربنپایه» غیرزنده به وجود آمده است؛ اگر این تعریف پذیرفتنی باشد پس آن هفت ویژگی موجودات زنده به زیر پرسش میرود و میان موجودات «زنده و غیرزنده»، یک موجود شیمیایی نیز وجود خواهد داشت که همه ویژگیها موجودات زنده را ندارد ولی زنده است.
گیا یا گایا ـ مادر زمین
اما بر پایه نگره گایا زمین زنده است و مانند هر ارگان زندهای اگر آسیب ببیند چهبسا خواهد مرد. بر پایه انگاشتهای گایا زمین ابرزنده موجود است و انسان تنها ذره کوچکی از این غول زنده است و زندگیاش وابسته به زندهماندن زمین؛ در حقیقت، زندگی بر روی زمین جامد به وجود نیامده بلکه زمین خود زندگیست و کمکم از وجود زنده او موجودات دیگر زاده شدهاند.
نه زمین همانند انسان، بلکه انسان شبیه زمین است؛ انسان مانند زمین میلرزد، عرق میکند، سردی میکند، گاه نیز گرماش میشود و دم و بازدم دارد.
از آنسو زمین نیز با دم و بازدم خود سبب ساخته شدن آب و اکسیژن و گیاه میشود؛ در فرایند کنش و واکنشهای شیمیایی زمین، بخشی از اندامگان زمین میمیرد و بخش دیگر بازسازی میشود.
در گردونه زمین، پلانکتونها (باکتریهای دریا) با چرخههای شیمیایی، سبب تغییرات آب و هوایی میشوند. در سیارک زمین، جلبکهای دریایی، تختهسنگهای مرجانی و نرمتنان آبی، بخشی از گاز کربنیک را در آب ذخیره میکنند و بدینگونه از بروز دگردیسی شدید آبوهوایی جلوگیری میشود. کنش مدام جانوران سبب بازسازی پوسته زمین میشود و جریانات هوا، آب و مواد مغذی تغییر مییابد.امروز کار به جایی رسیده که زمین یک ابرموجود زنده است و انسان به سلول چنگاری این موجود زنده بدل شده است.
روشن نیست چرا کنشوری انسان این موجود برتر، بر روی گردونه زمین، ویرانگرانه بوده و سبب تب و لرز و آلودگی خاک و هوا و گرمایش زمین شده است؛ البته پسلرزههای کنشوری مخرب انسان، بیش از هرچیز دامنگیر خودش بوده و همهجا تیشه فروآمده انسان بر ریشه انسان دیده میشود.
موجود نازنده یا زنده
آیا پروتئینهای گندزا(پریونها) موجود زندهاند؟ یک ویروسسلول ندارد، سوختوساز ندارد و در زمان بیرون ماندگی از سلول، بیجان است، از اینرو برخی دانشمندان آن را زنده نمیدانند؛ اما پاتریک فورتر(دانشمند)، ویروس را موجودی زنده میخواند؛ برخی از این هم فراتر میروند و برنامههای کامپیوتری را نیز موجود زنده میدانند؛ برای نمونه اکنون رباتی ساخته شده که مانند گیاه رشد میکند.
ویروسبرخلاف باکتری، سلول ندارد و نمیزاید اما ترکیب شیمیایی DNA یا دستکم RNA(پروتئین) دارد.
مولکولهای DNA یا RNA در همه موجودات زندهروی زمین وجود دارد، شاید برای همین ویروس کووید نوزده میتواند با فرورفتن در سلولشش انسان، به زادآوری بپردازد و تکامل بیابد.
آیا ریزوارهها زندهاند؟
به باور زیستشناسان، موجودات زنده هفت ویژگی برجسته دارند: نظم، هومئوستازی(تنفس، هماستایی، پایداری)، بالندگی، استفاده از انرژی(آب و غذا و…)، واکنش به محیط، زادآوری و سازگاری با طبیعت البته در این میان جانوری مانند قاطر که از جفتگیری خر نر و اسب ماده به وجود میآید توانایی زادآوری ندارد ولی موجود زنده بهشمار میرود؛ نوزادان نیز جاندارند با آن که به سبب نابالندگی، توانایی زادآوری ندارند.
اما باکتریهایی در ژرفای زمین وجود دارند که از این هم فراتر رفتهاند و بیاکسیژن زندهاند. در هزارمتری زیرزمین در ژرفای کانیهای طلای آفریقایجنوبی نه غذا هست و نه اکسیژن؛ اما در آنجا نیز تکسلولیهای زندهوجود دارد؛ در توتونا در ژرفای یک کانی دیگر، میکروبها(ویروسباکتری) وهامهها(حشره) و کرمهای رشتهای در سههزار متری زمین از قانونزیستشناسی پیروی نمیکنند.
همه زندهاند
«یک دیدگاه میگوید هیچ زشتیای در دنیا وجود ندارد بلکه همه، بازتابهای مفاهیم هستیاند؛ دوست و دشمن وجود ندارد بلکه هر دو آموزگارند؛ حتی آموزگار کتکزن، نامی مگر آموزگار ندارد زیرا میتوان از او خشننبودن آموخت؛ همین دیدگاه، سنگ را نیز موجودی زنده میداند که با شکستن ناله سر میدهد.» همه اینها از باورهای عارفان صوفیمسلک است که نگاهشان به هستی از جنس دیگر است.
امروز همین دیدگاه را نگرهپردازان انفورماتیک هم به کار گرفتهاند و تفاوتی میان انسان و ربات نمیگذارند؛ حتی فرتابی(الهام،دلافکنی) را ویژه انسان نمیدانند؛ آنان باور دارند یاختههای(مولکول،نورون) مغز ما رباتهایی هستند که به سیگنالهای شیمیایی پاسخ میدهند؛ موتورهای پروتئینی درون سلولها هم که انرژی شیمیایی را به نیروی جنبیدن یا پیام عصبی تبدیل میکنند، خودشان ربات هستند و این زنجیره کنشها با همین مفهوم تا بینهایت ادامه دارد. بر پایه همین نگره، هوش انسانی نیز برآمده از میلیونها سال آزمون و خطاست و با تکامل خود با ژن(دیانای) از انسانی به انسان دیگر میپرد.
از همین منظر اگر میبینیم میکربها (باکتری،ویروس) به سوی ذخیرگاه غذا روان میشوند، نباید هوشمندشان خواند زیرا تنها یک واکنش شیمیاییست؛ رفتار آنها به نوزاد نوآمدهای میماند که هنوز چشم بازنکرده، لبهایش برای مکیدن شیر مادر به جستجو میپردازد.
خردِ نادان
پرسمانهای زیادی هر روز در برابر خرد ما قرار میگیرد و دغدغه میشود و رسیدن به یک برآیند را سخت میکند و به ناگزیر، ناخودآگاه انسان پا به میان میگذارد و الهامبخش میشود؛ پس باید به حس ششم(دل و شهود درونی) خود اعتماد کرد تا واکنش نشان دهد؛ درست است که سگرات(ق) میگوید «به اندازهای بیندیشید که خرد شما بر احساستان چیره شود» اما همیشه خرد با فرمانراندن خود به انسان سود نمیرساند. هنرمندان در دورانهاى گوناگون براى آفریدن کاری هنرى با الهامپیش رفتهاند؛ ایدههاى هنرمندانه از خرد، سرچشمه نمىگیرد.
امروز دانش تجربى نیز در قلمروهای پژوهشی خود از پدیده فرتابی یا الهام سود میبرد؛ احساس درونى و الهامها برآمده از نیروی کور سرنوشت نیست بلکه دانایی ناآگاهانهاىست که ویژگی آزمایشدارد؛ فرتابی و تجربه از چندیوچونی بهتری نیز برخوردار است و انسان را زودتر و بهتر به هدف مىرساند؛ البته در بستر اخلاق، خرد بیگمان برتر از احساسات است زیرا احساس اخلاقی، همیشه حقیقت را باز نمیگوید.
فیلسوفان هم در نگرههای هستیشناختی خود بینیاز از دانش تجربی باستانی و فرتابی و شهودیگری نبوده و نیستند؛در باور فیلسوفان در کنار دانش فیزیک و زیستشناختی و جامعهشناختی، رگههایی از الهام نیز دیده میشود. آنان میکوشند میان اندیشه استدلالی و دریافتهای ناخودآگاه خود پل بزنند؛ برای همین گفته میشود فلسفه، اندیشه الهامیافته است. شاید انتقاد شود که بدینگونه فلسفهها سستبنیاد خواهند بود؛ که باید گفت فلسفهها بدون فرتابی، سستبنیادترند زیرا از یک شناخت با افقی باز برخوردار نیستند.
باکتریهای برتر
دکتر الفـح؛ روزنامهنگار میگوید: همهجای گردونه زمین در تسخیر باکتریها، این موجودات زنده است؛ شمار باکتریها در وجود انسان حتی از سلولهای بدن انسان نیز بیشتر است و انگار زمین متعلق به این باکتریهاست.
ـ اما آقای دکتر، کثرت یک چیز دلیلی بر برتربودن آن نیست؛ همانجور که قدرت زیاد هم ارزش نیست؛ امروز نمیشود گفت امپراتوریهای جنگطلب روم و ایران و مقدونیه از کشورهای کوچک صلحجو برتر بودهاند تنها برای این که قدرت بیشتری داشتهاند. اگر پروتئینوجود نداشته باشد میکروبها(باکتری، ویروس) نیز بیغذا مانده و از میان خواهند رفت؛ آیا میتوان گفت پروتئینها برترین موجودات روی زمیناند؟
دکتر الف.ح: من از موجودات زنده سخن میگویم نه عناصر بیجان. محور سخن من مقالهای است علمی در مجله بینالمللی اسپوتنیک و تحت عنوان باکتریها سلاطین بلامنازع زمین. در آن مقاله به طور مستدل، نقش باکتریها را که همیشه چیزی میسازند و به وجود میآورند، با انسانها که همیشه ویران کردهاند، مقایسه شده است؛ ترجمه من در یک مجله معتبر چاپ شده و در محافل علمی تحسینها را برانگیخته و مورد توجه طرفداران محیط زیست هم قرار گرفته است. آن مقاله میرساند که باکتریها روی کره زمین
سیادت دارند.
ـ اما آقای دکتر خودتان میدانید که دادههای علمی حتی اگر تحسین جهانیان را برانگیزد باز عمر کوتاهی دارد و به قول پوپرـفیلسوف، علم برای اثبات نیست و هر یافته نوی علمی، نه چیزی را اثبات، بلکه یافته پیشین را رد میکند.
دکتر الف.ح: ما در تعریف موجود زنده مشکل داریم و تفاوت باکتری و دیگر موجودات غیرزنده را درک نکردهایم؛ ما به این جهت به باکتری میگوییم موجود زنده چون قدرت توالد و تناسل دارد و تکثیر مییابد؛ موجود زنده حتی کوچکترینشان یعنی ویروس با «ژن» مشخص میشود؛ برای همین خورشید تکثیر نمیشود و ژن ندارد که ما به وی موجود زنده اطلاق کنیم.
ـ آقای دکتر، پس ویروس بر پایه همین تعریف شما نمیتواند موجود زنده به شمارآید چون زادآوری ندارد ولی برخی دانشمندان، ویروس را موجود زنده میدانند.
دکتر الف.ح: ادامه سخنانم این است که در پرتو وجود باکتریهای خاک است که جنازههای ما روی زمین نمیماند؛ وجود ما پر از باکتریهای زنده است که حیات ما را رقم میزند و هویت ما را آشکار میسازد. باکتریها از بس که مهماند انگار به اشرفمخلوقاتنزدیکاند.
ـ آقای دکتر، اما نباید فراموش کرد که همه باکتریها انگلاند، چه از گونه پاستور باشد و چه از گونه مفیدش در دستگاه گوارش انسان؛ و از دید دانش فرگشت، انگلها در برابر دیگر موجودات در رده پستتری قرار دارند. از سوی دیگر موجود زنده تنها از دید دانش پزشکی و بدون دید شهودی، دربرگیرنده همهچیز نیست.
از دید زیستشناسی نیز موجود زنده نه یک نشانه بلکه نشانههای زیادی دارد مانند رشد، زادآوری، تغذیه، کنش و واکنش، فرگشت. بسیاری از دانشمندان بر این باورند که زندگی بر روی کره زمین با واکنشهای شیمیایی زنجیرهای در بستر دریاها پدید آمده است؛ به سخن دیگر یک واکنش شیمیایی نیز چهبسا رگهای از زندگی در خود داشته باشد؛ از اینرو شاید نتوان تنها زادآوری و ژن را سنجه قرار داد.