زندگی در برابر جنگ: روایتی از امید و مقاومت

کد خبر: 47698

حتی در اوج بحران، زندگی ادامه دارد و لحظات کوچکی از شفقت، همدلی و مراقبت می‌توانند معنادارترین مقاومت را شکل دهند.

زندگی در برابر جنگ: روایتی از امید و مقاومت.
یادداشتی از آرین عباسی‌فرد در پایگاه تحلیلی‌- خبری درسانیوز؛ جنگ، همواره پدیده‌ای ویرانگر بوده که نه تنها به تخریب کالبد جامعه می‌انجامد، بلکه در پی نابودی روح زندگی، امید و آینده است. در تقابل با این نیروی مخرب، زندگی به مثابه یک مفهوم چندوجهی، شامل زیستن عادی، امید، آینده‌نگری، و کنش‌های مقوم، سنگری مستحکم برای حفظ انسانیت می‌سازد. از منظر جامعه‌شناختی، جنگ با دگرگون ساختن ساختارهای اجتماعی و فرهنگی، نظام معنایی و هنجارهای جامعه را مختل کرده و به دنبال از بین بردن زندگی روزمره و روابط انسانی است.

در این میان، روایت‌ها به عنوان ابزاری قدرتمند برای بازسازی معنا و بازنمایی واقعیت، نقشی حیاتی در تقویت زندگی در برابر یورش جنگ ایفا می‌کنند.

روایت‌ها: سنگربانان زندگی
روایت‌ها، نه تنها بازتابی از واقعیت‌اند، بلکه خود سازنده واقعیت نیز هستند. همانطور که در نظریه «ساخت اجتماعی واقعیت» پیتر برگر و توماس لوکمان مطرح می‌شود، انسان‌ها از طریق تعاملات اجتماعی و زبان، دنیای پیرامون خود را می‌سازند و این ساخت‌وساز شامل معنابخشی به پدیده‌ها نیز می‌شود. در بستر جنگ، روایت‌ها می‌توانند به دو صورت عمل کنند: یا به تقویت گفتمان جنگ و خشونت دامن بزنند، یا برعکس، به مثابه نیرویی برای مقاومت و بازسازی زندگی عمل کنند. وقتی جامعه‌ای درگیر جنگ است، روایت‌هایی که بر انسانیت مشترک، امید و ظرفیت تاب‌آوری تمرکز دارند، می‌توانند به افراد کمک کنند تا معنایی جدید در دل ویرانی بیابند و از فروپاشی روانی و اجتماعی جلوگیری کنند.

این روایت‌ها، از طریق تمرکز بر زیستن معمولی و کنش‌های روزمره، نشان می‌دهند که حتی در اوج بحران، زندگی ادامه دارد و لحظات کوچکی از شفقت، همدلی و مراقبت می‌توانند معنادارترین مقاومت را شکل دهند.

کنش‌های مقوم زندگی
کنش‌های مقوم زندگی، طیف وسیعی از فعالیت‌ها را در بر می‌گیرند که هدف‌شان حفظ و ارتقاء کیفیت زندگی، حتی در شرایط جنگی است. این کنش‌ها، از منظر جامعه‌شناختی، می‌توانند به صورت مقاومت روزمره در برابر گفتمان غالب جنگ تحلیل شوند.

جیمز اسکات در کتاب “سلاح ضعیفان” (Weapons of the Weak) به این نوع مقاومت‌ها اشاره می‌کند که اغلب شامل اعمال کوچک، فردی و غیرعلنی هستند که به ظاهر ناچیز می‌نمایند اما در مجموع به زیر سؤال بردن قدرت و حفظ هویت انسانی کمک می‌کنند. این کنش‌ها شامل:

حفظ آیین‌های روزمره: ادامه دادن به فعالیت‌های عادی زندگی مانند آشپزی، مراقبت از کودکان، مطالعه، یا حتی باغبانی، نوعی مقاومت در برابر تلاش جنگ برای به هم ریختن ساختار زندگی است. این اعمال، احساس ثبات و کنترل را در میان آشوب تقویت می‌کنند.

همدلی و مراقبت اجتماعی: سازماندهی گروه‌های کوچک برای حمایت از نیازمندان، به اشتراک گذاشتن منابع، یا ارائه کمک‌های روانی و عاطفی به یکدیگر، نمونه‌هایی از همبستگی اجتماعی در زمان بحران هستند. این کنش‌ها به تقویت سرمایه اجتماعی کمک کرده و شبکه‌های حمایتی را ایجاد می‌کنند که برای تاب‌آوری جامعه ضروری است.

خلق هنر و فرهنگ: تولید موسیقی، نقاشی، شعر، داستان یا اجرای تئاتر، حتی در شرایط سخت، نه تنها به عنوان یک مکانیسم مقابله‌ای عمل می‌کند، بلکه به حفظ هویت فرهنگی و بیان احساسات و تجربیات انسانی کمک می‌کند. هنر می‌تواند صدایی برای بی‌صدایان باشد و روایتی جایگزین از جنگ ارائه دهد.

آموزش و آگاهی‌بخشی: هر نوع اگاهی بخشی از ضروریات علمی تا آنچه برای سلامت روان به کار می‌آید و هرچیزی که امکان مقاومت در لحظه و ترمیم آینده را ممکن می‌کند می‌تواند مقوم زندگی حال و آینده باشد.

شوخ‌طبعی و سرزندگی: استفاده از شوخ‌طبعی، حتی در مواجهه با وحشت، راهی برای حفظ سلامت روان و مقاومت در برابر ناامیدی است. فیلم «زندگی زیباست» (Life is Beautiful) از روبرتو بنینی نمونه بارزی از این رویکرد است که در آن، گیدو با استفاده از تخیل و شوخ‌طبعی، تلاش می‌کند تا پسرش را از وحشت هولوکاست دور نگه دارد. این فیلم نشان می‌دهد که چگونه یک روایت جایگزین، می‌تواند واقعیت را از دیدگاه کودک تغییر دهد و او را از بار سنگین واقعیت جنگ رها سازد.

این «مراقبت» و «همدلی»، نه تنها در سطح فردی، بلکه در سطح کلان نیز می‌تواند به ترمیم زخم‌های اجتماعی و روانی ناشی از جنگ کمک کند. پس از پایان درگیری‌ها، این شبکه‌های حمایتی غیررسمی و قدرت زیستن معمولی است که زمینه را برای بازسازی و آشتی فراهم می‌کند. در اینجاست که اهمیت روایت‌هایی که بر این کنش‌های کوچک و در عین حال قدرتمند تمرکز دارند، دوچندان می‌شود. این روایت‌ها، نه تنها به عنوان تاریخ از پایین به ثبت می‌رسند و صدای بی‌صدایان را منعکس می‌کنند، بلکه به عنوان الگوهایی برای تاب‌آوری و انسانیت عمل می‌کنند و به نسل‌های آینده نشان می‌دهند که حتی در دل تاریکی، نور امید و زندگی می‌تواند درخشان باشد.

در نهایت، می‌توان گفت که جنگ نه تنها با تانک و گلوله، بلکه با نابودی روایت‌های زندگی و جایگزینی آنها با روایت‌های مرگ، ویرانی و کینه، به پیش می‌رود. در مقابل، وظیفه ما به عنوان جامعه‌شناس و شهروندان، این است که در هر شرایطی، روایت زندگی را تقویت کنیم و برای حفظ شعله کوچک زندگی بجنگیم.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *