یادداشتی از محسن عباسیفرد سردبیر درسانیوز؛ «وفاق» حالا دیگر گویا به یک رمز دوگانه تبدیل شده است. رمزی که هم منتقدان و هم مخالفان دولت از آن بهره میبرند و تلاش دارند که با این عنوان یا از هر اقدام دولت دفاع و یا به بهانه آن حمله به دولت را سازماندهی کنند. حال آنکه در این میان وفاق ملی را شاید بتوان کلیدیترین مفهوم در گفتمان دولت چهاردهم دانست.
وفاق از کجا پیدا شد؟
اما «وفاق» از کجا آمد؟ این کلیدواژه اولینبار در بازه زمانی تبلیغات انتخاباتی و در مقابل «خالصسازی» به کار برده و بهعنوان سیاست عملی دولت آینده مسعود پزشکیان به مردم معرفی شد.
هرچند مسعود پزشکیان در آن زمان توضیح دقیقی درباره باورهای سیاست و دورنمای عملی دولتش ارائه نداد؛ اما با انتقاداتی که درمورد سهم اهلسنت و زنان در کابینه مطرح میکرد به نظر رسید که منظورش از وفاق ملی در کابینه او، استفاده از این گروهها و همه گروههای دورمانده از قدرت در دولت آیندهاش باشد.
پس از پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات و حواشی پیرامون انتخاب وزیران، اما سرانجام وی با معرفی یک زن به عنوان وزیر و سه زن دیگر برای همراهی اعضای کابینه دولت سیزدهم سعی کرد در اولین مرحله مفهوم وفاق را در تنوع یا سهمدهی سیاسی تعریف کند. البته در ادامه نیز پزشکیان و دولتش تلاش کردند این روند را ادامه دهند. در آخرین اقدام انتخاب یک استاندار کرد و سنی مذهب برای استان مهمی چون کردستان را نیز شاید بتوان در همین مفهوم وفاق ارزیابی کرد.
حمله به وفاق با کلیدواژههای تکراری
اما این تنها یک سوی ماجراست و این وفاق یک بخش دیگر نیز داشته و آن نیز این بود که برخی اتفاقاً به همین مساله وفاق حمله کردند و به نوعی ابراز داشتند که وفاق فقط همان باید باشد که در تصور آنان است. شاید یکی از اصلیترین رسانههای حملهکننده به مساله وفاق را باید کیهان دانست. روزنامه کیهان تاکنون در چند مرحله و چندین گزارش در روزهای مختلف به انتصابها در دولت چهاردهم انتقاد کرده است.
کیهان با زیر سوال بردن وفاقِ مدنظر مسعود پزشکیان، ادعای میدان دادن به افراد ضدنظام و حامیان فتنه و به حاشیه رفتن انقلابیون، انتصابها را زیر سوال برده و اتفاقا در یکی از مطالب جنجالی خود مینویسد که: «وفاق ملی مورد ادعای مدعیان اصلاحات و سیاستمداران آنان در دولت جدید، علاوهبر میدان دادن به افرادی که علناً و آشکارا ضدیت خود را با نظام جمهوری اسلامی اعلام داشتهاند، با منزوی کردن نیروهای انقلابی همراه بوده است. متاسفانه نگاهی کوتاه به انتصابهای اخیر در دولت نشانگر این است که با تسلط طیفهای تندرو مدعی اصلاحات بر تصمیمگیریهای دولت، بیش از اینکه امیدی به تربیت صد مدیر جوان مؤمن در دولت چهاردهم باشد، ظن تربیت صد مدیر حامی فتنه و اغتشاش بیشتر احساس میشود.»
روزنامه جامجم، دیگر روزنامه اصولگرایی بود که نوشت برخی منصوبین دولت به معتقدات صریح ساختار کلان التزام ندارند و این موجب نگرانی است: «سعی شود پروژه وفاق ملی در ساختار باقی بماند و عزم بر ساختار نکند که اگر چنین عزمی به میان بیاید، جز هزینه و هزیمت، حاصلی برای بانیان نخواهد داشت.»
روزنامه دیگر که با رمز وفاق ملی سعی کرد به دولت انتقاد کند روزنامه خراسان بود. خراسان انتصابهای مسعود پزشکیان را پرهزینه عنوان و تأکید کرد که او نباید کارت اعتباری محدود خود را برای انتصابهای بیاهمیت و بدون دستاورد به هدر بدهد: «به نظر میرسد دولت در برخی از انتصابهای اخیر پیوست رسانهای و اجتماعی آن را در نظر نگرفته که دود این بیتدبیری قطعاً اول در چشم خود دولت خواهد رفت و دولت را بهجای پرداختن به اولویتهای واقعی کشور، مشغول مدیریت بحرانهایی خودساخته میکند. با این حال این گونه انتصابها نهتنها کمکی به بهبود وضعیت کشور نکرده، بلکه تنها به بحرانیتر شدن فضا و مصرف شدن وقت دولت برای اختلاف و دعواهای بیمورد خواهد شد.»
صداوسیما هم به حملهکنندگان پیوست
مساله اما در همین حد روزنامهها باقی نماند و در روزهای اخیر یک کارشناس در شبکه سه صداوسیما هم به شدت به مساله وفاق و اعضای شورای اطلاعرسانی دولت حمله کرد و گفت: «آقای مسعود پزشکیان دم از وفاق میزند اما در دولتش برای کسی که به شهید رئیسی و دولت او و انتخابات توهین کرده حکم میزنند!»
همچنین در ادامه این روند نیز محسن مهدیان، مدیرمسئول روزنامه همشهری، به مفهوم وفاقِ مسعود پزشکیان حمله کرد و در یادداشتی نوشت: «حال نگرانی برای چیست؟ این که عدهای به نام رئیسجمهور محترم، وفاق را نقاب سازند و اسم رمز عبور از وفاق. افرادی که در جریان فتنه ۸۸ و ۹۸ و اغتشاش ۱۴۰۱ سهم داشتند چطور ممکن است اهل وفاق شوند؟ چطور ممکن است شعار وفاق رئیسجمهور را پیش ببرند؟ چطور ممکن است دور آرمان رئیسجمهور حلقه شوند؟ یقین داریم دور از چشم آقای رئیس است.»
وفاق در توصیف وزارت ارشاد
اما شاید بتوان در توصیف سیدرضا صالحیامیری از مفهوم «وفاق» را بهتر شناخت: «وفاق یعنی عبور از نفرت، شکاف، تخریب، حاشیهها، افزایش مشارکت اجتماعی و تجمیع ظرفیتهای نظام برای حل مسائل ملت و نمایش صدای واحد از دولت و ملت و نظام، کرامت انسانی، امنیت و اخلاق و معرفت و احساس نشاط، غرور، هویت ملت بدون دغدغه به رسمیت شناختن دیگران خواه با ما موافق باشند یا مخالف، عدالت، انصاف و وفاق. نیاز امروز ملت و دولت است.»
این وزیر ارشاد مورد وثوق غالب گروههای سیاسی درباره وفاق ادامه میدهد: «میگویند چرا وفاق را تفسیر نمیکنید. دولت ثابت کرد که به اصول وفاق پایبند است و اراده نظام به حمایت از دولت است. ما وقتی وارد میراث فرهنگی میشویم به یک اصل فکر میکنیم و آن سربلندی جایگاه ایران در منطقه و جهان است ما به ایران میاندیشیم برای اینکه ایران توسعه پیدا کند باید موانع را از سر راه برداریم و مانع مهاجرت شده و باعث شویم که نسل جوان به کشورش افتخار کند اینکه نسل جدید به آینده خود امیدوار باشد وظیفه ماست.»
حمله به وفاق از دریچه بازی فتنه
اما شاید نکته مهمتر و عجیبتر این باشد که همان گروه تفکری که روزگاری با اسم رمز فتنه بخشی از بهترین مدیران و دلسوزترین مسئولان را تسویه و از ارکان مدیریت کشور حذف کردند حالا و این بار نیز گویا تلاش دارند که با استناد به وفاق ملی، تعبیری تازه از وفاق بسازند و این بار مفهومی دیگر را به میل خود مصادره به مطلوب کنند. در این میان نباید از یاد برد که یکی از معانی وفاق، «سازگاری» است و در مفهوم دیگر معنای «همکاری» نیز دارد.
وفاق یعنی سازگاری و همکاری دو فرد یا دو حزب یا دو جناح یا دو کشور بهرغم اختلافات حلنشده بر سر پارهای مسائل با هم؛ و چنین روندی نیازمند نوعی بلوغ فکری و شخصیتی و اخلاقی و سیاسی است. بخشی از این بلوغ نیز پذیرش ورود و همکاری میان جناحهای سیاسی در راستای ائتلای کشور است. یعنی این که منافع کشور را بر منافع فردی و جناحی و گروهی ترجیح بدهیم.
اما در میان منتقدان تئوری وفاق ملی بیش از همه شاهد بهانهجوییهایی هستیم که بر پایه بنیانهای فکری صحیحی بنا نشده است. در واقع ایرادهای اصلی این منتقدان بر این پایه استوار شده که چرا گروه فکری دیگری هستند و چرا ما نیستیم؟ یا این پرسش مستتر است که پس سهم ما از دستیابی به قدرت در دولت چهاردهم چه خواهد بود و چیست؟
به نوعی میتوان حتی گفت همان روندی که یک روز با رمز فتنه در کشور نه تنها گرهای از مشکلات باز نکرد بلکه بر گرهها مدام افزود حالا با رمز «حمله به وفاق ملی» تلاش دارند همه انتصابها را نامناسب و مردود بدانند.
نباید از یاد برد که تحقق وفاق ملی، برای بهبود اوضاع کشور از اقتصاد تا سیاست و جامعه نیازمند نوعی ازخودگذشتگی است و با تصور حق مطلق و خودشیفتگی جریانها و گروههای سیاسی رسیدن به آن ناممکن خواهد بود و در نهایت نیز کشور بدون طی این موارد در عرصه نه وفاق که نفاق گرفتار میشود و فضای سیاسی کشور همچنان عرصۀ تنازع و نفرت باقی خواهد ماند. بازنده بزرگ این روند نیز باز کشور و مردم و شهروندانی هستند که با امید به تغییر و رسیدن به آرامش و ثبات پای صندوقهای رای رفتهاند. نیاز کشور به خصوص با توجه به بحرانهای جدی و فراگیر بینالمللی اکنون بیش از همیشه ثبات و آرامش و اتفاقاً رسیدن به این نقطه ثبات دقیقاَ همان کلید واژه است که مسعود پزشکیان تلاش کرد در دوران انتخابات نیز بر آن تأکید کند؛ «وفاق ملی» در همه ابعاد و میان همه گروهها و تشکلهای سیاسی!