یادداشتی از امیر امجدیان؛ کرمانشاه چه می‌خواهد و مسولان چه می‌کنند؟

کد خبر: 46092

عموما" نوع نقد من برآنچه شده و آنچه می‌شود نیز هیچگاه نبوده و نخواهد بود. بلکه" هراس من باری برآن چیزی است " که حتمی و قریب‌الوقوع امکان شدن می‌یابد و بر آن تمایل عمومی است که غریب‌الوقع و حتمی نگرانم می‌کند!

یادداشتی از امیر امجدیان پژوهشگر در پایگاه تحلیلی‌- خبری درسانیوز؛ “شرحی بر بی‌تأثیر عملکرد نمایندگان مجلس بر خواست و اراده ملی ما مردم”

در این یادداشت نمی‌خواهم گلایه کنم و یا قلم در مسیر مخالفت با آن همه تلاش‌های بی‌وقفه نمایندگان و مسولان شهرم کرمانشاه بفرسایم.

عموما” نوع نقد من برآنچه شده و آنچه می‌شود نیز هیچگاه نبوده و نخواهد بود.  بلکه” هراس من باری برآن چیزی است ” که حتمی و قریب‌الوقوع امکان شدن می‌یابد و بر آن تمایل عمومی است که غریب‌الوقع و حتمی نگرانم می‌کند!

نوع اندیشه ما مردم با اندیشه مسولان از دو نگاه متفاوت و گاها متضاد به فلسفه و ادراک جهان هستی خواست‌های عمومی منبعث است و لذا عملکرد هر اندیشه‌ای چون متناسب با آن اندیشه است نمی‌تواند جز طنز و طعنه و استهزا چیزی برای ما مردم کوچه و بازار و دلنوشته و ترانه و شعر و در نهایت “شعار”  برای اندیشمندان و شعرا و هنرمندان به ارمغان آورد.

این دلخوری‌های ملال‌آور، سو تفاهمی عمیق می‌بافد! و ما مردم را در نوع جنبش‌هایی که مترقی و متکی بر ضروریات عینی است تنها می‌گذارد و ما را از آن همه غوغای عمومی که سازمان داده‌ایم و تا پیروزی ادامه خواهیم داد بی‌تفاوت خسته و رنجور نخواهد کرد!

و لذا من به شخصه به عنوان “قطره‌ای کوچک از حرمان “جنبش‌های تحول خواه ایرانی تمام تلاش‌های مسولان و خصوصاً نمایندگان   را در ریلی که فراطبقه می‌سازد ارج می‌گذارم. و لذا قدردان آن همه آرزوهای به بیراهه رونده بوده و هستم. که تلاشی بی‌برکت است که  نه خیر دنیوی دارد و نه خیر اخروی! لذا چون نیت و همتی هست سزاوار تشکر است و سپاس!

اما سخن اینجاست که چرا بیراهه می‌روند ؟! اندیشه نکبت بار فراطبقه دیون بی‌اغماض خنده‌آور و اشک‌آلود می‌افریند و “نفس را که از گرم گاه  سینه می‌آید برون ابری کند تاریک ایستد در پیش چشمانم” و تمام حسم “زمستان” است و “عاری” سراسر از “نفوس ابری” را با” اهنگ صلواتی وجدآور ” با لفظ “علی برکت‌الله “به باد سپرده است.

و شاعران و خوانندگان ریز و درشت و صاحب‌نام و بی‌نام را از زیر این لاشه سنگ‌های شنزار بی‌جلوه و بی‌انصاف چون لاله سرخی بیرون می‌کشد و دوباره ” خاوران” خواهد ساخت؛ اگر ریل را به مسیر اصلی آن بر نگردانیم و این سرنوشت مقدر آنهاست وگویی با تمام وجود بدان راضیند!

و اما نمی‌پذیرند. که “دو کودک بر کدامین سنگفرش سرد و صد کودک به نمناک کدامین کوی خته‌اند اکنون…”مصرع‌های شعرشان شود و معروفیت را در خفت و خاری خلقشان ببینند!

پس این نگاه و اندیشه فراطبقه‌ی بی‌انصاف انهمه طعنه و ریشخند و استهزا و اشعار غمناک شعرای ما را ثمرپر آفتی داده است و آن همه” حجم ” آثار ادبی ممیزی شده را توجیه می‌کند!

در نشستی بس طولانی با دوستی مطبوعاتی دریک روز قبل از نگارش این متن نکته‌ای چشمانم را لرزاند و بغض فروخورده‌ام را به قهر با خودِ من خانه یکی کرد!

اری در لابلای ان همه تلاش برای حل مشکلات مردمی که نمی‌توانند باور کنند ” از کجا خورده‌اند ” من و سایر دوستان مطبوعاتی مان آنقدر به فکر حل مشکلات مردم و جامعه و اسلام مقدس و ولایت مطهر و امامت در غیبت و جامعه مدنی و تمدن ایرانی و اسلامی و خلق‌های تحت ستم و توده‌های مظلوم و نابرابری‌های موجود بوده‌ایم راستش خودمان یادمان رفته است و مردگانی زنده لقب گرفته‌ایم که همه چیز می‌دانیم خود هیچ نیستیم. برای امرار معاشمان!

طوری که روز بعد وقتی به دیدار عمومی نماینده مردمی پرتلاش و  منتخب خود و دوستان پرتعدادم رفتم و ازمن پرسید مشکلت چیست تا بر کاغذی بنویسد و پیگیری کند.

تازه خودم یادم امد که برای خودم هیچ نمی‌خواهم و لذا از این حیث بر بال اندیشه‌ای که بدهکار هیچکس نبود و طلبکار از تمام آنچه بود لم داده نوبتم را به دیگری دادم تا حداقل مسبب حل مشکل یک نفر باشم! و این تمام آنچه خواستم نبود.

همه ما خوب می‌دانیم  کسانی در این شهر هستند که می‌خواهند مشکل همه مردم حل شود الا خودشان! و اگر همه ما اینطور فکر می‌کردیم” هیچ دیوار فرو ریخته‌ای برجای نمی‌ماند.” و این مهم همه توقع من از نماینده عزیز مجلس شورای اسلامی‌ام هست و دیگر هیچ.

مناسبات فرا طبقه و سخنی با نماینده

تمام دفاعی که لیبرالیسم پیر و فرتوت، قرن ۱۸ اروپا نقد و نفرین شده این بوده که لغو کار مزدی را با خصوصی‌سازی پیش می‌برد و رها شدن مردم در هزاران باید و نباید و خوب و بد را آزادی توضیح داده است و برابری را بی‌عدالتی و برتری‌طلبی را بهانه شایسته سالاری جور کرده است.

و تمام مصائب سرمایه‌داری را به برکت زر اندوزی و ثروتمند ساختن عده‌ای تحمل کرده و گاهی در برابر نق زدن‌های جنبش‌های اجتماعی تحول‌خواه مدل لوگزامبورگ و برنشتاین فرایندهای از سر لطف و مرحمت  صدقه می‌دهد. و ثروت را از صاحبات ثروت کش رفته و دست به جیب هم شده است و این تمام مناسبات او را تعیین می‌کند.

اما داستان کرمانشاه و ایران ما طور دیگریست. عزت نفس ما این حقارت‌ها را زیبنده‌ی خود نمی‌داند تا از سر لطفی لیبرالیست‌های خودکامه نوکیسگانی سمت یافته که دستیابی‌شان به هر منصبی بی‌چشم داشت از عوارض لیبرالیزه کردن اقتصاد نخواهد بود تجلی کننده استثمار نوین بوده و هر لحظه که در قدرت هستند من سایش سنگ تیز کننده سر نیزه‌های خشم ملت را به گوش جان می‌شنوم و این خطر پیش‌روی دلسوزان مردم و انقلاب اسلامی ما مردم است.

کرمانشاه و جامعه کرمانشاه به گوشت و پوست خود برکات اقتصاد تعاونی و خودگردانی مدل موری بوکچینی را در تعداد شهرک‌های بیشمار تعاونی مسکنی اداری از شهرک‌های بهداری و دادگستری و ولایت و…. تا زیبا شهر و…. دانش و معلم و… و حتی مدل تعاونی مسکن مهری را زندگی کرده است.

و برکات اقتصاد میان طبقه  و نهاد گرا کانون کارشناسان و کانون وکلا و نظام مهندسی و نظام پزشکی و …. را استقبال کرده و بعد از چهل سال تمام آنچه دارد هنوز هم بر عظمت بینش اقتصاد به تأیید امام رضوان‌الله رسیده‌ی اوست. و قدر می‌داند!

و اما پس از آن برکات خصوصی‌سازی‌اش را در  عظمت ساختمان‌ها و کافه‌ها و خیابان‌ها و بلوارها و نماهای سنگی و دکوراسیون‌های اداری فروشگاهی و لوکس شدن گوشه‌های گران قیمت شهرش را دیده است که قبل از آن نبود و از شرکت شهرک‌های صنعتی و کارخانه‌ها و صنایع کم و بیش کم‌بهره و کم‌تأثیر که هر از گاهی و رشکسته و رها می‌شوند نیز باخبر است و اقتصاد دولتی و اقتصاد تعاونی و اقتصاد آزاد و بازار لمپنیسم دستفروش‌های مدعی را نظاره و زندگی کرده است.

حال بافت‌های فرسوده و محله‌های کارگر نشین متراکم از جمعیت را که هیچگاه متفاوت و آباد نخواهد شد را نیزمایوس گشته است.

و تمام مطالبات آن محله‌های محروم را  استخدام‌های دولتی و کارخانه‌های خصوصی معتبر که بیمه تأمین اجتماعی هم دارند تشکیل می‌دهد و چشم از ثروت‌مند شدن بسته است و ” آرزوهایش را به خاک سپرده است”  که اگر به آن غنائت دلخوش کنیم نیزبه غایت شرم‌آور است!

حال سخنم با نماینده‌ای که به” فضلِ”الله “رفته که رنج بر مردمش باشد این است که “بگذاریم این وطن وطن شود بگذاریم همان رویایی شود که بود “من نسخه‌های بیشمار اقتصادی غیر وطنی” را چون همه مردمی که ذکر شد زیسته‌ام.

و از برکات همه مدل‌های اقتصادی دولتی تعاونی و نهادگرا و خصوصی (استارتاپ‌ها) باخبرم و می‌دانم که شما هم می‌دانید و می‌دانم که تلاش برای نماینده خوب شدن نیازمند آبادانی است و آن نیز نیازمند حضور ملی و مردمی است.

همیاری‌های اقتصادی مردم را ببینیم و برابری فرصت‌ها را در مدل‌های مرکب و مختلف آن ارزیابی کنیم و به فعالان و دلسوزان شهر اجازه حضور و ابراز نظر و فعالیت‌های اجتماعی و مشارکت‌های مدنی بدهیم. و موانع پیش‌روی اراده ملت را در هر سطحی برداریم.

ما می‌باید برای توسعه طبقه متوسط شهری همه اشکال قانونی اقتصاد(تعاونی و خصوصی و دولتی) را به انتخاب ملت بگذاریم.

بجای تکیه بر طبقه حاکم  و حاکمیت سیاسی به روندهای آزمایش شده؛ علمی و عملی توسعه اقتصاد میان طبقه و طبقه متوسط و رویکردهای اجتماعی اقتصاد و فرهنگ را مدنظر و دستور قرار دهیم و از نماینده موفق مدل مجمع نمایندگان ایالات متحده آمریکایی عهد قجری به مدل دموکراسی خواهی قیام ۳۰ تیری مصدقی و کاشانی برویم و اما این همه خواست‌های عمومی جامعه کرمانشاهی نیست. اما مسیر این تلاش‌های بی‌وقفه را میسر است

و اینگونه است که افتتاح معبری خوشحال و ذوق زده مان نکند و اندیشه مترقی ملتی که جنبش اجتماعی تحول‌خواه مترقی و قدرتمندی را در خانه‌ها نهان دارد را درک شهودی کنیم و بی‌تفاوت نباشیم که انگار هیچ اتفاقی نی‌فتاده و هنوز تفکر و برنامه‌های دهه هفتادی و هشتادی را اصرار داشته باشیم.

امیر امجدیان – ۵ بهمن ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *