یادداشتی از اعظم چقازردی در پایگاه تحلیلی- خبری درسانیوز؛ بسیاری وقتها میاندیشم که آیا مردمان جوامع دیگری بجز ایران، این میزان درگیر ناآرامی و تنش و رخدادهای ناگهانی هستند؟!حدود پنج دهه است که ما در شرایط بهم ریخته و بدون آرامش، بسر میبریم. بیایید کلیات این شرایط را با هم مرور کنیم: انقلاب، جنگ طولانی با کشور همسایه، درگیریهای مسلحانه خیابانی در محلات مسکونی، ترور، انفجار، راهپیماییهای تکرار شونده با شعار و بلندگو و بیانیه، اعدام در برابر دیدگان عموم، اعتراضات خیابانی با کشتار و سرکوب خشونتآمیز، ضرب و شتم دختران و زنان در خیابان، مرگ آسان و خاموش آنها و شکنجهی تدریجی ایشان در نبود و کفایت قوانین و حقوق شهروندی برابر، چهرهی طبیعی شدهی فقر، کمبود دارو و درمان و خوراک، افراد بیخانمان و متکدی، کودکان کار، معتادان و مواد فروشان، تن فروشان، قتل، خودکشی در مترو و پل عابر … اینها که گفته شد بجز سوانح طبیعی چون زلزله و سیل و طوفان و آلودگی هوا و فرونشست زمین و خشکسالی و انفجار معادن و ساختمانهای خدمات رسان عمومی و … است که متولیان و مسئولان امر همواره برای آنها آمادگی ندارند و از رخدادهای پیشین نیز درس نمیآموزند.
به همهی این ناآرامیها و تنشها اضافه کنید سیاستهای جنگطلبانه و نابودی خواه قدرتهای منطقهای و جهانی حاکمیت و متولیان آن با هدف و ادعای ایجاد و کسب اقتدار نظامی و ایدئولوژیک و سیاسی و بازدارندگی سرزمینی که بار دیگر اضطراب نامقدس و نابودکنندهی جنگ؛ این پدیدهی ویرانگر را بر سر جامعه آوار کرده است.
چند پرسش ذهن را به چالش و درنگ میکشاند:
۱- در چنین جامعهای آیا میتوان با برچسب بیماری روانی؛ واکنش ناشی از عامل یا عوامل ایجاد کنندهی ناآرامی و برهم زنندهی زندگی فردی و اجتماعی بسیاری از ایرانیان را پوشاند و پنهان کرد؟
۲- سازمان نظام روانشناسی در ایران، چگونه به منشور اخلاق حرفهای خود پایبند است که سالهاست سیاستگذاران از حوزهی تخصصی آنها برای سرکوب معترضان به سلطه و انقیاد سیاسی و اجتماعی؛ بهرهبرداری مینمایند و بانگی از ایشان شنیده نمیشود؟
۳- آیا در جامعهای که سالها تحت سیطرهی سیاست غیریت انگاری و تقسیمبندی جامعه به خودی و غیرخودی بوده و نفرت پراکنی نقش هستهی اصلی این سیاستگذاری را داشته است، میتوان از برونداد طغیان و اعتراض در برابر فرمانبرداری محض و خشونتآمیز، متعجب شد؟
۴- آیا جامعه اقناع میشود که گفته شود برخی واکنشها ازسوی تعدادی از مردم بطور ناگهانی بیهیچ دلیل و عامل زمینهای رخ میدهد؟ و البته گفتمان رسمی رسانههای داخلی دلیل آنرا نیز برچسب اختلال و بیماریهای روانی این مردم اعلام کند؟
مثلاً در دورهای مانند اعتراضات سال ۱۴۰۱ جامعه با فاجعهی جان باختن تعداد زیادی دختر و پسر نوجوان و جوان روبرو شود و بعد ازسوی سیستم قضایی و رسانههای رسمی داخل کشور اعلام گردد آنها به دلیل اختلالات روانی، خودکشی کرده یا بر اثر بیماری فوت شدهاند، یا ناگهان تصمیم گرفتهاند در خیابان شورش کرده و اموال عمومی را آتش بزنند و حتی پلیس یا نیروهای بسیج را به قتل برسانند.
یا مانند دختر دانشجوی علوم و تحقیقات ناگهان یک روز تصمیم بگیرند در محیط دانشگاه با پوشش غیر معمول حاضر شوند؟
۵- راهبرد سرکوب و نادیدهگرفتن و نشنیدن صدای مطالبات گروههای مختلف جامعه از جمله زنان از اسفند ۱۳۵۸(نخستین اعتراض جمعی به اجباری شدن حجاب زنان) تا اعتراضات جنبش زنزندگیآزادی از سال ۱۴۰۱ تاکنون، چه نتایجی برای حاکمیت جز خسران و شکسته شدن تابوهای پیشین جامعه داشته است؟
۶- سیاست حذف صورت مسائل و عاملیت ایجاد این واکنشها در گروههای مختلف جامعه، تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
آیا در دورهی کنونی با امکان دسترسی بدون درنگ جامعه به اخبار رخدادها و پدیدهها، این نوع سیاست؛ کنشی عقلانی محسوب میشود؟