یادداشتی از اعظم چقازردی؛ چرا این همه مرگ در اطراف ما عادی شده و ما بی‌تفاوت؟

کد خبر: 45992

چرا از در و دیوار، این همه بلا می‌بارد؟ چرا این همه مرگ در اطراف ما عادی شده و ما بی‌تفاوت؟

یادداشتی از اعظم چقازردی در پایگاه تحلیلی‌- خبری درسانیوز؛ در بحث بی‌معنایی و احساس بیهودگی گفته بودم که آدم‌ها وقتی به درجه‌ای از استیصال می‌رسند، دیگر نسبت به حوادث و رویدادهای اطراف بی‌تفاوت شده و فقط به فکر خود و به بقای خود می‌افتند. گفته بودم که این وضعیت از نظر فردی یک اختلال جدی است اما از نظر جمعی وقتی ملتی به چنین وضعیتی گرفتار شوند یک مساله ملی است.

مرگ روزانه ۵۷ نفر و هرسال حدود ۲۱ هزار نفر فقط بر اثر تصادفات جاده‌ای که ۷۵ درصد آنان مرد هستند. با توجه به فرهنگ جامعه ایرانی که مرد هنوز هم نان‌آور اصلی خانواده است، هم جان خود را از دست داده و هم این که یک خانواده بی‌سرپرست در این دنیای وانفسا به جا گذاشته که مساله زنان سرپرست خانوار و فرزندان و کودکان یتیمی که با بحران معیشت مواجه‌اند، آسیب‌های کلان اجتماعی به بار آورده است.
روزانه بیش از ۱۱ نفر در اطراف ما از خودکشی می‌میرند که سالانه حدود ۴ هزار ۲۰۰ نفر عمدتاً از نیروهای جوان و خلاق کشور شامل همان رزیدنت‌هایی که مردند و مرگ کودکان و نوجوانان و همین دختر جوان باغملکی با آن چهره زیبا و معصوم که سهمی به اندازه چند دفتر و یک خودکار از این همه ثروت مملکت را نداشت و در سرویس بهداشتی کمیته امداد از روسری خودش آویزان شد.

جالب آن که گفته شده بود این دختر بچه پدر خود را هم در اثر فقر از دست داده و با مادر بزرگ زندگی می‌کرده، از کمیته امداد درخواست وام کرده اما جواب منفی شنیده بود.

مسئولین کمیته امداد سعی کردند، پاسخ‌های حقوقی و نه اخلاقی به قضیه بدهند. گفتند از ما درخواست وام نکرده و صبح همان روز وقتی از خانه بیرون می‌آمده حالش خوب نبوده، اول رفته بیمارستان حتما برای اقدام به خودکشی که موفق نشده و بعد در کمیته امداد موفق شده است!

توجیه‌های مدیریتی غیر اخلاقی را متوجه هستید؟ سعی می‌کنند بگویند که او اصولاً روانش پریشان بوده و مریض روحی، پس اقدام به خودکشی طبیعی است و مرگ هم حق او بوده و ما مدیران خوبی هستیم.

حتی مرگ پدر او که اقدام به خودکشی بخاطر فقر بوده را مزید بر علت دانسته و با تشکیل پرونده‌ای خانوادگی و ارثی نسبت به خودکشی، همه خودشان را تبرئه می‌کنند و همه مردگان را محکوم و همه همچنان بر جای خود پایدار می‌مانند.

من اصولاً با این کارهایی که اوایل مهر شروع می‌شود و با تبلیعات زیاد سعی می‌کنند از مردم برای محرومین نوشت‌افزار و لوازم تحصیل جمع‌آوری کنند، مخالفم.

این چه کشوری است که این همه ثروت دارد، این همه ادعای اسلامیت و این همه قانون برای آموزش رایگان، آن وقت این‌همه تبلیغ و میتینگ و التماس از مردم برای کمک به این کودکان بی‌سرپرست که تعدادشان به یک دهم درصد جمعیت کشور هم نمی‌رسد؟
فقط آمار اختلاس‌های کلان مالی بدون محاسبه اختلاس‌های خُرد، برابر با حدود ۵۷ میلیارد دلار ضربدر ۵۰.۰۰۰ تومان می‌شود عددی بالغ بر مبلغی که ماشین حساب از محاسبه آن عاجز بود و این علامت اختصاری را نشان داد:
2.85000000E+15
یعنی دو هزار- هزار میلیارد و ۸۵۰ میلیون و…
حالا بیایید محاسبه کنیم ببینیم هزینه کودکان کشور در ابتدای سال برای نوشت افزار و وسایل کمک درسی چقدر می‌شود؟

در کل کشور حدود ۷ تا ۸ میلیون کودک نیازمند به کمک فوری برای تحصیل وجود دارد. به طور میانگین هزینه لوازم‌التحریر هر کودک اول مهر حدود یک میلیون تومان می‌شود که فقط ۷ تا ۸ میلیارد تومان نیاز هست.
هزینه زنده ماندن یلدای باغ ملکی چند می‌شده؟ احتمالاً یک وام ۱۰ یا ۲۰ میلیون تومانی که با آن موافقت نشده است.

دولت و حاکمیت اسلامی موظف به تامین نیازهای اساسی فقراست. در جاهای دیگر دنیا اگر کارهای داوطلبانه و یا نیکوکاری متداول هست، اولاً برای تقویت حس خیرخواهی جمعی در میان مردم، ثانیاً برای نیازهای ثانویه فقراست.

این چه عادت زشتی شده که دولت‌ها برای انجام وظیفه ذاتی خود که همان تامین معیشت است، دست به دامن مردم می‌شوند. مردم اگر نیت خیری داشته باشند، این خیرات نباید صرف خورد و خوراک و پوشاک و دوا و درمان و نوشت‌افزار شود. اینها وظایف دولت است و نیکوکاری‌ها و خیرات باید صرف وضعیت رفاهی فقرا شود نه حیاتی آنان!

جالب آن که مسئولین باغ ملک ردیابی کرده‌اند که این دختر از کجا آمده و کجاها برای خودکشی سرزده اما یک بار ردیابی نکرده‌اند دختری که تحت پوشش آنهاست در چه وضعیت معیشتی و روحی و روانی قرار دارد؟ آیا افسرده شده؟ غمگین و محتاج است؟ نیازمند مشاوره روانی و یا کمک نقدی یا اقلام خوراکی هست؟

باغ ملک فقط یک مورد بررسی است وگرنه که در کل کشور این مشکل اخلاقی را داریم. در مورد مرگ مظلومانه ۴۹ معدنچی جوان و رعنا هم باید نوشت که چرا به ادعای یک پژوهشگر، بخش خصوصی سال‌ها به کسی و به ایشان با محوز رسمی، اجازه تحقیق در مورد معادن خود را نداده‌ و کسی هم آنان را بازخواست نکرده است؟
چرا این همه مرگ در اطراف ما عادی شده و ما بی‌تفاوت؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *