یادداشتی از استاد محمود رضاخانی نویسنده، هنرمند، ادیب و پژوهشگر تاریخ؛ ژاک ژان ماری دو مردگان محقق و باستانشناس فرانسوی به دعوت ناصرالدین شاه قاجار برای تحقیقات در معدنشناسی یک سال پس از مرگ ناصرالدین شاه وارد ایران میشود و به مدت پانزده سال یعنی تا سال ۱۲۹۱ خورشیدی از شوش تا خانقین عراق خط سیر رگهی نفت را شناسایی میکند.
*در شناخت از رفتار ناصرالدینشاه طی پنجاه سال حکومتش از حاصل هر برخوردی که با اطرافیان از خود نشان داد، چنین بر میآید: آن لحظهای که از ژان ماری دومرگان به عنوان معدنشناس به ایران دعوت میکرد میپنداشت این معدنشناس در شناخت و اکتشاف معادن به اصطلاح به گنجینه و طلاجات پنهان شده شاهان پیشین در ایران دست مییابد و با تصاحب چنین ثروتی در تداوم حرمسرا داری از زورگیری و مصادرهی اموال ملت بینیاز خواهد شد!
* خبرنگاران در همان سال نخست تحقیقات ژانماریدومرگان کشف گنجینهی منبع نفت در ایران را به دنیا انتشار میدهند، انگلیسیها با اطلاع از پخش این خبر با چشم طمع و با جمع نیروهای مستقر در هند رو به خاک ایران هجوم میآورند که از همان روزهای ورودشان با مخالفت مردم غیرتمند ایران دوست مواجه میشوند.
*بسیار مایهی تأسف است که شاه قاجار (مظفرالدینشاه) و دولت و عاملان دربار دست در دست تحقیرکنندگان ملت ظرف مدت کوتاهی همهی مردان غیور معترض به هجوم انگلیسیها که در منطقهی شوش به دفاع برخاسته بودند را کشتند، مردمان اطراف منطقه و دیگر شهرها تا تهران این کشتار را محکوم و در ادامهی اعتراضاتشان با پدیدهی مشروطهخواهی وارد مبارزه علیه ستمگران و عناصر پایمال کنندگان حق ملت بپا خاستند، از آن تاریخ به بعد ملت پس از سالها تحمیل و تحمل درد و رنج و فشار زورگویان ستمگر دریافتند که میشود با دست خالی از زیاده خواهیهای شاه و یکهتازیهای اجانب به خاک کشور پیشگیری کرد، جمع زیادی از مردم بیآنکه فهمی از اصول قانون مشروطه داشته باشند به همان بهانهی مقابله با ستمگران خواستار اجرای قانون مشروطه شدند. شعار مشروطهخواهی ملت به ذهن و اندیشهی شاه و درباریان و حامیان حکومت قاجار ناباور و قابل پذیرش نبود بنابراین کشتار شعار دهندگان و تحقیر ملت را آغاز کردند. تداوم شعارها و درگیریها سبب شد شاه و حامیانش به دست و پا افتاده وحشت زده شدند. ملت، مشوق تداوم مبارزات مشروطهخواهان میشوند.
*رواج تحمیلی قحطی و گرسنگی و شیوع بیماریهای کشنده در میان ملت از جمله طرحهای انگلیس بود که به اصطلاح در جانبداری از بقای سلطنت قاجارها و بیشتر به هدف تسلط خودشان در غارت نفت کشف شده تحمیل کردند. با همهی این کشمکشها و ایجاد فجایع و کشتارها از ملت، در چند نقطهی حساس کشور به مانند آذربایجان برای هموار شدن راه عبور و مرور به روسیه و اروپا.
*کرمانشاه برای برداشت نفت از چاه احداث شد در تینهمو (نفت شهر) برای روسها. خوزستان و فارس در برداشت از چاه نفت احداث شده در مسجد سلیمان، اکنون جدا از فشار ملت بر حکومت قاجار از تاثیر نفود روس و انگلیس بر دستگاه حکومت، مظفرالدینشاه به ناچار تن به پذیرش اجرای قانون مشروطه میدهد و آن را تصویب و به امضاء میرساند و پس از چند روز میمیرد. هنوز جسدش دفن نشده که فرزندش(محمدعلیشاه) از شدت خشم به دنبال خواست خودش در تحقیر ملت و دراصل به هدف گسترش همان زورگوییها به ملت و توسعه بساط حرمسراداری به لیاخوف فرمانده قزاق روس (گارد سلطنت قاجار) دستور به توپ بستن مجلس شورای ملی و کشتن مشروطه خواهان و اعدام فعالان نشر روزنامهها را صادر میکند. شکنجه و اعدام مشروطه خواهان در باغ شاه پیش روی نگاه محمدعلیشاه داستانی است که شرح کامل آن را در فیلمنامهی درس سحر، یارمحمدخان سردار مشروطه نگاشتهام.
*پس از کشتارهای وحشیانهی محمدعلی شاه از ملت، مبارزان مشروطه خواه تداوم مبارزاتشان را با ارادهای دو چندان مصممتر از گذشته دنبال میکنند که به انقلاب صغیر معروف میشود.
*پخش خبر ریزه کاریهای چشمگیری که در این دوره از مبارزات بر ملت تأثیرگذار و سرنوشتساز میشود را به علت جمع شدن نشریات در کشور به میان مردم انتشار داده نشد و کسی هم ننگاشت و فقط در حد انتشار دهان به دهان مردم کوچه و بازار و محلههای تهران که بسیار زود با بسیج اوباشان تحت سلطهی مجللالسلطان(اوباش دست نشاندهی محمدعلیشاه) از مردمانی که خبر پیروزی مشروطهخواهان را پخش میکردند میکشتند، اینجا بود که عاملان روس به ویژه انگلیسها متوجه تأثیر بگیر و ببند کشتارهایی که مجللالسلطان و دیگر اوباشان براه انداخته بودند میشوند و هر زمان در هر مکانی از وجودشان علیه مخالفان دستگاه حکومت بهره میگرفتند (نمونه روانه کردن مجللالسلطان به کرمانشاه در همکاری تاخت و تازهای سالارالدوله و کشتن مردم منطقه!)
*مجلس شورای ملی که به توپ بسته میشود و خبر لغو قانون مشروطه به حکم محمدعلیشاه به گوش مردم تبریز میرسد. مبارزان مشروطهطلب علیه اقدام ستمگرانهی محمدعلیشاه بپا میخیزند. دولت بنا به مصلحتی عینالدوله حاکم تبریز را از مقام حاکمیت برکنار و شهر تبریز را بنا به طرح حساب شدهای با حمایت قزاقهای روس و جمعی از قزاق ایرانی به محاصره در میآورد که این محاصره یازده ماه به طول میانجامد. از همان آغاز محاصره مخبرالسلطنه را به ظاهر مشروطهخواه بنا به مصلحت دولت وقت در مقام حاکم شهر تبریز میگمارند.
*پس از تصویب قانون مشروطه که قرار بود روسها ایران را ترک کنند نرفتند و در تبریز در حمایت از محاصره کنندگان شهر به عینالدوله کمکرسانی کردند.
*طی یازده ماه محاصرهی شهر تبریز کمترین کار عینالدوله به اتکاء قزاقهای روس و ایرانی پیشگیری از رساندن هر تغذیهای از سوی هر کسی به ساکنان مردم تحت محاصره بود.
*یارمحمدخان کرمانشاهی با تربیتی پهلوان منشانه بیستویک ساله است که در توپخانهی کرمانشاه تنها پایگاه نظامی موجود در سراسر ایران تحت تعلیم نظام جنگ و دفاع از آب و خاک ایران در برابر هر تهاجمی از سوی هر دشمنی آموزش دید و تا روز برچیده شدن پایگاه که با حیله و طرفند پنهانی روس و انگلیس که به اجرا درآمد خدمتگزار مردم منطقهی غرب ایران (کرمانشاه) بود.
شرح برچیده شدن پایگاه نظامی(توپخانه کرمانشاه) بنا به آغاز غارت از نفت توسط روسها در منطقهی تینهمو(نفت شهر) و انگلیسها در مسجد سلیمان تفسیر ویژهی خود را دارد که در آن زمان برای عموم ملت آشکار نبود اینجا یارمحمدخان و هم دورههایش در توپخانه بودند که از حقیقت ماجرای پشت پردهی اندیشه و اهداف شاه قاجار و روسها و انگلیسها آگاه میشوند!
*پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی چند نماینده مردمی با پخش اعلامیه مردم را به کمک شهر محاصره شدهی تبریز به دست قزاقهای ایرانی و روسها دعوت میکنند که برابر حقیقت موجود به غیر از یارمحمدخان کرمانشاهی که حالا سیساله است با همراهی فقط سه نفر(برادر ناتنیاش حسنخان و دوست صمیمیاش حسینخان کلاهی و حاجی نعلبند) در سراسر ایران هیچکس به ندای کمکرسانی به مردم محاصره شده در شهر تبریز پاسخ نداد. رفتند محاصره را شکستند و شاهکاری شد ثبت تاریخ که پیروزی انقلاب صغیر را به ارمغان آورد و خبر آن به سراسر کشور منتشر و کسب افتخاری همراه نام یارمحمدخان کرمانشاهی.
*محمدعلی شاه، روسها و انگلیسها به شدت تعادل خود را از دست میدهند و … اینجا عدم لیاقت مخبرالسلنه که ماموری مخفی در مقام حاکم مصلحتی شهر تبریز محاصره شده است و در صدد خواست محمدعلیشاه و دولت میبایستی مشروطهخواهان و مشروطهخواهی را با ترفند صلاح خود طی زمان محاصرهی شهر تبریز از میان برمیداشت و نتوانست.
*اکنون تصادفی و بیشتر غیر منتظره سبب مثبتنگاری نگارندگان تاریخ از مخبرالسلطنه به عنوان به اصطلاح مشروطهطلب شناسانده شد!(بنگرید به تحریف تاریخ)!
*اظهارنظر و شگرد مبارزه با دشمنان مشروطه از سوی یارمحمدخان و پیش نهاد پایتخت شدن شهر تبریز هم یکی دیگر از اندیشهی هدفمندانهی او بود که راه ادامهی پیروزی ملت درد و رنج کشیده را هموار میکرد. پیشنهادات و نکته نظرات یارمحمدخان طرح و نقشههای مرموزانهی مخبرالسلطنه(حاکم موقت تبریز) که در جهت به زانو درآوردن مشروطهخواهان تبریز گام برمیداشت نه فقط به هم ریخته شد که وجود او را به لرزه درآورد و میدید اکنون شگرد ماموریتش را در جمع کردن بساط مشروطهخواهی در تبریز باید تغییر بدهد، نخست در شناساندن یارمحمدخان با ویژگی پهلوان منشانهاش با اندیشهی آگاه به هر آنچه که به سیاست روز مربوط بود را به تهران مخابره کرد و ضمن اعتراف به ضعف در کشتن مشروطهخواهان طرح دعوت از مشروطهخواهان تبریز به تهران را مطرح میکند و کشتن و نابودی مشروطهخواهان را به مسوولان تهران واگذار میکند.
*محمدعلیشاه و حامیان و مجریان دستوراتش به ویژه قزاقهای روس و کارگزاران کنسولگری انگلیس به دست و پا افتادند.
*شکستن محاصرهی شهر تبریز و پیروزی مشروطهخواهان آذربایجان و به دنبال طرح و نقشهی جنگ اردبیل که هدف همان نابودی سران مشروطه بود هم به سود مشروطهخواهان و به زیان اهداف محمدعلیشاه پایان میگیرد. به دنبال این حوداث است که به سردار اسعد بختیاری وعدهی پادشاهی میدهند و او نیز از فرصت استفاده میکند با همدستی تنکابنی تهران را تصرف میکنند.
*محمدعلیشاه با طرح از پیش تعین شده از تخت سلطنت عزل و فرزندش احمدشاه دوازده ساله که عضدالملک قیم او میشود را به تخت سلطنت مینشانند. عضدالملک با همراهی سیوشش عضو شورای سلطنت که سردار اسعد بختیاری از جمله سران این شورا است، سلطنت شاه کودکسال را اداره و به اصطلاح به مملکتداری میپردازند!
*مخبرالسلطنهی شکست خورده اکنون عزل محمدعلیشاه و حاکمیت اوضاع سیاست جدید بر مملکت در تهران را برای مشروطهخواهان تبریز افشا نمیکند و در اندیشهی رفع نگاه تحقیرآمیز دربار شاه جدید دعوت از برخی از اعضای مشروطهخواهان آذربایجان(تبریز) را به تهران پیش نهاد و تلگراف میکند و از آنها میخواهد که این جمع را در تهران نابود کنند.
*تحمیل رفتن مشروطهخواهان آذربایجان به تهران از سوی مخبرالسلطنه و هوادارانش با تبلیغ رفع گرسنگی از مردم عنوان میکند، با این شگرد شمار زیادی از مردم آذربایجان به ویژه مردم تبریز سران مشروطه را تحت فشار قرار میدهند تا عازم تهران بشوند.
*با ورود مشروطهخواهان آذربایجان به تهران، باقرخان و چند همراهش را در بهجت آباد مستقر میکنند و ستارخان، یارمحمدخان و همراهانشان را در پارک اتابک. برابر طرح از پیش تعین شده با همکاری رییس مجلس شورای ملی (آیتالله زنجانی) و کل اعضای سیوشش نفرهی شورای سلطنت احمدشاه و دولت سپهدار اعظم تحت عنوان اخطار و مشروطهخواهان که فقط نظامیان و افراد نظمیه(شهربانی) حق حمل اسلحه دارند و نه هرکسی، لذا کل میهمانان مشروطه خواه حاضر در تهران باید خلع سلاح شوند.
*باقرخان و همراهانش سلاح را تحویل دادند و تهران را ترک کردند اما ستارخان و همراهانش گفتند مشروطهخواه مبارز است و حامی ملت و دلسوز مملکت، شما نظامیان گوش به فرمان ستمگران راه را برای تسلط هر دشمنی به آب و خاک ایران هموار کردید یقین دارم حاصل این عملکردتان را درک نمیکنید همانطور که مفهوم قانون مشروطه را نمیفهمید، بنابراین تحویل سلاح به شما صلاح نیست.
*ندای عدم تحویل سلاح مشروطهخواهان به گوش آیتالله بهبهانی و میرزامحمدخان تربیت میرسد، فتوای آیتالله بهبهانی مبنی بر عدم تحویل سلاح مشروطهخواهان در شهر منتشر میشود که موجب ترور او و میرزامحمدخان تربیت شد.
*ستارخان خشمگین و یارمحمدخان و همهی مشروطهخواهان با همیاری مردم شهر مستقر در پارک اتابک و خیابانهای اطراف مصمم و استوار در عدم تحویل سلاح به دولت مقاومت میکنند.
*سردار اسعد بختیاری خطاب به ستارخان در خلع سلاح میگوید به سوگندی که در مجلس یادکردی متعهد باش و سلاح را تحویل بده.
ستارخان در پاسخ میگوید: سوگند من و تعهد و پاسداری از حق ملت و تعهد به اجرای قانون مشروطه همچنان استور است و برای ادامه و محافظت از تعهداتم باید همیشه اسلحه همراهم باشد، تحویل اسلحه به شما پایمال شدن تعهد و خلاف سوگندی است که یاد کردهام خواهد بود.
*تصمیم سیوشش اعضای شورای سلطنت احمدشاه، با همدستی دولت سپهدار اعظم و صدور دستور آیتالله زنجانی تحت عنوان رییس مجلس شورای ملی به قزاقهای نظمیه(شهربانی) به فرماندهی یفرمخان ارمنی و همراهی توپچییان و مسلسل چیانی همچون رضاماکسیم موجب یورش به مشروطهخواهان میهمان در پارک اتابک شد. سیصد نفر از جمع مردم انقلابی مستقر در پارک و سیصد نفر در خیابانهای اطراف پارک کشته میشوند.
*با گلولهای که به پای ستارخان زده میشود او را به بهانهی معالجه به خانهی صمصمامالملک پسر عموی سردار اسعد بختیاری میبرند و… یارمحمدخان را با آگاهی از اطلاعاتی که مخبرالسلطنه ازهمان آغاز ورودش به آذربایجان به تهران مخابره کرده بود اکنون او را اسیر کرده به دفتر نخست وزیری میبرند. جمع اعضای شورای سلطنت و جمعی از درباریان در ساختمان نخست وزیری حضور دارند تا پیش از کشتن یارمحمدخان در برخورد با او با مقایسه و محک زدن به حاصل گزارشات مخبرالسلطنه، شاید بتوانند او را جذب دولت یا تحت نفوذ اعضای شورای سلطنت درآورند و به اصطلاح از این پس از وجودش به سود سلطنت احمدشاه و حکومت بهره بگیرند!
*نخست وزیر سپهدار اعظم به او میگوید دست از مشروطهخواهی بردار، تمام شد. یارمحمدخان با صلابتی پهلوان منشانه و با خصلت مردم دوستانهاش در حضور دستکم شصت خدمتگزار به قاجارها میگوید، تازه آغاز حقستانی ملت است. همه از ایده و پاسخ یارمحمدخان به شجاعتش حیرتزده مینگرند، سپهدار اعظم خشمگین دستور زندانی شدنش را به هدف کشتناش میدهد.
یارمحمدخان بانگاهی به جمع پوزخندی میزند و در پاسخ نخست وزیر میگوید:
گرما ز سر بریده میترسیدیم
در مجلس عاشقان نمیرقصیدیم
*یارمحمدخان ده روز زندانی است، مردم عزادار تهران تمام این ده روز در تجمع مقابل عمارت نخست وزیری با سر دادن شعار به هدف آزادی یارمحمدخان پرتلاش میشوند، دولت و اعضای شورای سلطنت در پاسخ تجمع و شعار مردم به ناچار از محاکمه و کشتن یارمحمدخان تغییر عقیده میدهند و او را در غل و زنجیر به عراق تبعید میکنند که دوستان و همراهان یارمحمدخان با تلاش و تعقیب او را در قزوین آزاد و به کرمانشاه میروند.
*ملا محمدمهدی رهبر مشروطهخواهان کرمانشاه و دیگر اعضای کمیتهی غیرت طی نامهای که به امضاء همه میرسد به دولت و اعضای شورای سلطنت معترض به رفتاری که با یارمحمدخان کردهاند و با تأکید و گوشزد به تصمیم گیرندگان اوضاع مملکت در تهران یارمحمدخان را سردار مشروطهخواه و انقلابی معرفی میکنند که به اختیار و تصمیم خودش حق انتخاب سکونت در هر کجای کشور را دارد.
*همزمان جنگهای آذربایجان سالارالدوله با طراحی از پیش تعیین شده توسط انگلیسها در حمایت قزاقهای روس مستقر در هارونآباد (اسلامآباد غرب) به اتکاء هفت هزار تفنگدار مجهز به سلاح و مهمات تأمین شده، در تغذیه کامل به هدف جدا سازی منطقهی غرب کشور و تکیه بر تختشاهی به کرمانشاه یورش میآورد. یکهتازی سالارالدوله برابر همان طرح و خواست انگلیس پایان دادن به کشتار روس از مردم کرمانشاه بود که ادامهی کشتار از مردم را در منطقهی غرب به سالارالدوله محول کردند تا روسها به طمع برداشت ازنفت از چاه تینهمو(نفت شهر) سرگرم بشوند و برای انگلیسهای مستقر در مسجد سلیمان مزاحمتی ایجاد نکنند! با آغاز تاخت و تازهای سالارالدوله جمع زنان و مردان کرمانشاهی به همراه دوستان یارمحمدخان که از تعلیم دیدگان جنگ در پایگاه نظامی(توپخانه) برچیده شده و از غیرتمندانی که هم دوره یارمحمدخان بودند در مخالفت با جداسازی منطقه از کشور فداکارانه در برابر یورش سالارالدوله ایستادگی میکنند که به علت محدودبودن جمعیت و کمی مهمات جنگی و سوءتغذیه و حملات مکرر هفتهزار سپاه مجهز به این جمع محدود، نیست و نابود میشوند.
*یارمحمدخان دربرگشت از آذربایجان و تهران به کرمانشاه از کسب این خبرهای ناگوار وکشته شدن مردمان بیگناه شهر به ویژه دوستانش به شدت متأثر، خود را تنها میبیند، پیجوی راه و روشی که بتواند انتقام بگیرد میشود.
*دولت سپهدار اعظم و اعضای شورای سلطنت در صدد برکناری سالارالدوله برای حفظ موقعیت خودشان به دست و پا میافتند. انگلیسیها متوجه میشوند روسها از برداشت نفت چاه تینهمو به شدت ناراضی هستند و از سویی طرح براندازی و ازمیان برداشتن سالارالدوله هم در برنامهی کارشان ردیف شده بود، اکنون انگلیسها با تسلط کامل به دنبال برداشت نفت سرشار از شوق اقدام به احداث حفر چاه دوم در مسجد سلیمان میشوند.
*دولت و اعضای شورای سلطنت احمدشاه با مطالعهی نامهی مشروطهخواهان کرمانشاهی به پیش نهاد زیرکانهی محمدولی خان تنکابنی عامل روسها، با یک تیر و دو نشان هدفمندانه و بیشتر ریاکارانه و به ظاهر احترامآمیز یارمحمدخان را به تهران دعوت میکنند تا به وسیلهی او تحت کنترل فرمانفرما سالارالدوله را از مهلکه دور کنند.
*دولت جداسازی منطقهی غرب ایران را از خاک کشور به دست سالارالدوله با ایجاد آشوب در سراسر کشور پیشبینی میکرد و به یقین میدانست بساط حکومت در تهران بر چیده خواهد شد لذا برای سرکوب سالارالدوله به شدت نیازمند کسی شدندکه از پس سالارالدوله بربیاید، به پیشنهاد محمدولی خان تنکابنی با دعوت از یارمحمدخان به تهران به سه هدف میرسیدند، نخست دورکردن سالارالدوله از مهلکه به دست یارمحمدخان و پیشگیری از جداسازی منطقهی غرب از ایران، دوم پیشگیری از توسعهی ایجاد آشوب در مملکت و سوم کشتن یارمحمدخان کرمانشاهی پس از انجام مأموریتش، به علت این که از اندیشهی مشروطهخواهی دستبردار نیست.
*یارمحمدخان با همراهی برادرش حسنخان و حسینخان کلاهی و عبدالحسین تبریزی که در کرمانشاه به حسین تُرکه معروف شده بود در تهران و در باغ شاه مستقر میشوند و طی مدت چهار ماه در انتظار برگشت فرمانفرما هستند.
*فرمانفرما به تبریز برای گماردن عناصر وابسته به دولت و سپردن مسئوولیتهایی به آنان رفته بود.
*یارمحمدخان در ارتباط با افرادی مستقر در باغ شاه دستگیرش میشود که دولت و اعضای شورای سلطنت با چه دیدگاهی و با چه طرح و هدفی او را به میدان مبارزه با سالارالدوله کشانده است، بیآنکه واکنشی از خود بروز بدهد یا سخنی بگوید بنا به هدف ادامهی مبارزاتش که همان برقراری قانون لغو شدهی مشروطه و گرفتن حق مردم درد و رنج کشیده است که به شدت نیازمند تفنگدار و سلاح و مهمات جنگی به ویژه تأمین تغذیهی تفنگداران دم فروبست و تن به همکاری با فرمانفرما و خواست دولت در سرکوب سالارالدوله که خواست خودش هم بود میدهد.
*پس از چندماه سکونت در باغشاه، در انتظار ورود فرمانفرما که به تبریز رفته بود اکنون با همراهی یفرمخان ارمنی و ضیاءالسلطان بختیاری و همه تحت فرمان فرمانفرما که از مُهرههای شناخته شده وابسته به انگلیس بودند با دو همراهش سلطان(ستوان) امیراحمدی بسیار جوان و وکیل باشی(گروهبان) رضاماکسیم که بنا به عادت سران قاجار همیشه در فاصلهای در انتهای سپاه در محافظت از جان خود رو به کرمانشاه میروند.
*فرمانفرما از قبل دستور توقف سپاه را در قلعهی شورجه داده بود، قلعه شورجه واقع بر سر راه همدان، کرمانشاه و کردستان که سال گذشته عبدالباقیخان میرپنج (فرمانده قلعه) تیری به دست فرمانفرما زدهبود، امسال با تعداد هشتصد تفنگدار بختیاری و ارمنی، فقط به هدف انتقام از عبدالباقیخان و نه جنگ با سالارالدوله که در قلعه حضور نداشته و ندارد، قلعه را که هفتاد تفنگدار گرد عبدالباقیخان در آن ساکن بودند به محاصره در میآورد.
*یارمحمدخان گفت هدف مقابله با سالارالدوله است که در این قلعه حضور ندارد، ما با عبدالباقیخان کاری نداریم. اعتراض یارمحمدخان یکه و تنها به جایی قد نداد، یفرمخانارمنی و ضیاءالسلطان بختیاری تحت فرمان فرمانفرما کار خودشان را کردند که حاصل آن شد کشته شدن یفرمخان و سهرابخان(پزشک همراه سپاه) با شلیک گلولهی تفنگ عبدالباقیخانمیرپنج و کشته شدن کل هفتاد تفنگدار گرد عبدالباقیخان که عبدالباقیخان زخمی در دادگاه فرمایشی تشکیل شده از سوی فرمانفرما در همان قلعه با آن که طی آنچه که بین شان رد و بدل شد عبدالباقیخان تبرئه میشود که در پایان این دادگاه فرمایشی بسیار ناجوانمردانه با اشارهی فرمانفرما و با شلیک گلولهی تفنگ یکی از ارمنیها از پشت سر به عبدالباقیخان درجا کشته می شود.
*فرمانفرما به بهانهی سرما و برف و بوران این روزها رفتن به کرمانشاه را لغو کرد و اعلان کرد شما در قلعه استراحت کنید جنگ با سالارالدوله را در فصل بهار دنبال میکنیم. فرمانفرما به همراه اسکورتش رو به تهران میروند، ضیاءالسلطان بختیاری همراه تعدادی از سربازانش دو روز پس از رفتن فرمانفرما به تهران میرود. یارمحمدخان پیش روی نگاه و دقت فرمانفرما با تعداد شصت ارمنی داوطلب، آماده رفتن به کرمانشاه میشود.
*یارمحمدخان خود را جنگ دیدهی زمستان در روزهای سرد یخبندان آذربایجان میدید و میدانست سالارالدوله در فصل زمستان شهامت حضور در سرما را ندارد لذا با همراهی همان شصت ارمنی داوطلب به جنگ هفتهزار تفنگدار که شهر را در تصرف داشتند میروند، و از همان آغاز راه ورود به شهر تا مکان سکونت سالارالدوله(شهربانی امروز) هفتهزار سپاهی که بر سر راه ورودش سنگر گرفته بودند به تایید گزارش کنسولگری انگلیس در کرمانشاه به تهران ظرف پنج ساعت سنگرها را یکی پس از دیگری در هم میریزد، تصرف ناباورانهی شهر کرمانشاه موجب شگفتی انگلیسیهای مستقر در کنسولگری انگلیس در کرمانشاه و موجب شادمانی بازماندگان کشته شدگان شهر که به دست سالارالدوله کشته شدهبودند میشود. حسینخان و حسنخان در این جنگ ورود به شهر کشته میشوند، سالارالدوله نیمه شب از انتهای عمارت که راهی برای فرار خود گشوده است میگریزد. کنسولگری انگلیس گزارش فرار سالارالدوله و پیروزی ناباورانهی یارمحمدخان را به کنسولگری مستقر در تهران مخابره میکند، تهران هم خبر را به لندن گزارش میدهد!
*بنگرید به دو دوزهبازیهای دشمنانهی دولت با ملت و تحرکات خدمتگزاران به ستمگران و اجنبیها در آن موقعیت و در نقاط حساس کشور که چگونه به سرعت همهجا را به آشوب کشاندند!
*یارمحمدخان با تسلط به شهر کرمانشاه به مدعیان مشروطهطلب، ایران دوستان و حامیان مردم ستمدیده انتشار داد که به فریاد برسند، بنا به تأیید تاریخ دیدیم هیچکس پا به میدان نگذاشت همچنان که به کمک تبریز محاصره شده نرفتند!
*یارمحمدخان در نیمههای جنگ ورود به شهر کرمانشاه بود که گروهی روحانینما در همکاری با آقامحمود از خدمتگزاران به سالارالدوله که اموال بسیاری از مردم شهر را به سود سالارالدوله مصادر کرد و مالکان را به جوخهی دار اعدام سپرد بسیار زیرکانه و پُرشتاب خودشان را به کنسولگری انگلیس مستقر در شهر کرمانشاه رسانده و تقاضای پناهندگی میکنند که پس از دو روز در حمایت سرکنسولگری انگلیس شبانه در دو گروه یک گروه به تهران و گروهی دیگر به عراق رفتند. گروهی که به تهران میروند با خلع لباس به دست خودشان و شرح خدماتشان به ستمگران اوباش گرد مجللالسلطان اوباش دست نشاندهی محمدعلیشاه داستانی است!
*گروه دیگر که به عراق میروند برای همیشه در عراق ماندگار شدند، این دو گروه میدانستند پس از فرار سالارالدوله و تسلط مردم داغ دیده به شهر کرمانشاه به دست بازماندگان خاندانهای عزیز از دست داده دستگیر و محاکمه خواهند شد.
*گروهی که به عراق رفتند حیله گرانه و بیشتر با مظلوم نمایی جذب مبلغان و رهبران مذهبی در عراق میشوند، حاصل این رفتارشان شد حمایت روحانیون عراق و نگارش نامهای از روحانیون عراق در بازخواست از دولت ایران که دولت ایران هم در دنبال کردن به اصطلاح حق بجانب خود در صدد تحمیل خواستهاش به اذهان مذهبیون ایران به ویژه عراق بود تا به دنبال رفع مزاحمت سالارالدوله و دسترسی آسان به کشتن یارمحمدخان، در پاسخ نامهی مذهبیون عراق انتشار میدهد فتح کرمانشاه به دست یارمحمدخان غیرقانونی است و …
*بنگرید به عملکرد دولت که طی نامهای با دعوت از یارمحمدخان به تهران به هدف جمع کردن بساط سالارالدوله از کرمانشاه و اکنون نکته نظرش در پاسخ به روحانیون عراق و معرفی شخصیت یارمحمدخان!
*ملا محمدمهدی مجتهد و رهبر مشروطهخواهان کرمانشاه در آغاز تهاجم سالارالدوله به کرمانشاه به برادرش آقامحمود متذکر میشود و با تأکید از او درخواست میکند که هرگز با سالارالدوله همکاری نکند. آقا محمود نه فقط ارزشی برای تذکرات برادرش قائل نمیشود که دیده شد برابر اسناد در خدمت به سالارالدوله مرتکب خیانت به مردم و کشتار از بیگناهانی شد و …
*اکنون که سالارالدوله از شهر گریخته آقا محمود به اتکاء برادرش نه کرمانشاه را ترککرد و نه به کنسولگری انگلیس پناهنده میشود.
*روزی که یارمحمدخان شهر را فتح کرد پیش از این که به دنبال تهیهی تغذیهی سربازان ارمنی برود آقاملا محمدمهدی در حضور اعظمالدوله، افخمالسلطنه و اعتلاءالدوله و یارمحمدخان و بسیار از جمع خاندانهای شاکی شهر اعلانکرد و متذکر میشود در محاکمهی برادرش آقا محمود شرکت نمیکند چون حاصل رای محاکمه را که اعدام است میداند.
*بنا به جمع رخدادهای ثبت شده در تاریخ از وقایع جنبش مشروطه به هر روش و ایدهای که به نگارش درآمده است یارمحمدخان از روز قیام و مبارزاتش تا روزی که ترور میشود دست به روی هیچ روحانی بلند نکرد.
*مرگ مشکوک ملا محمدمهدی بنا به ثبت تاریخ فوت او با آن که هنوز جوان بود دست کم هفت سال پس از ترور یارمحمدخان قید شده است و پیکرش در گورستان شیخان قم دفن شده است.
*پس از تصرف شگفتانگیز شهر کرمانشاه به دست سردار یارمحمدخان و عدم پاسخ به ندای درخواست یاریرسانی به او به کنسولگری انگلیس مستقر در کرمانشاه میرود، اعظمالدوله(حاکم کرمانشاه پیش از ورود سالارالدوله به منطقهی غرب ایران) و فرزندش افخمالسلطنه به همراه اعتلاءالدوله از مشروطهخواهان خوزستان که پس از عزل از مقام و فعالیتش توسط دولت برای فرار از کشته شدنش به کرمانشاه میآید که در شرایط اوضاع تاخت و تازهای سالارالدوله ناچار به پناهندگی کنسولگری انگلیس در کرمانشاه میشود، اکنون یارمحمدخان هر سه را از کنسولگری تحویل گرفته بر مسندکار و خدمت به مردم کرمانشاه میگمارد. اینجا ملا محمدمهدی مجتهد خود را نمایان میکند و به جمع خدمتگزاران میپیوندد.
*جمعی زن و مرد عزادار و درد و رنج کشیده کرمانشاه پیش روی جمع سربازان و یارمحمدخان، اعظمالدوله، افخمالسلطنه، اعتلاءالدوله و ملا محمدمهدی با گریه و زاری شکایت و فریادشان قطع نمیشد و از کشته شدن و اعدام عزیزانشان و مصادرهی مال و زندگیشان سخن به میان میآورند و از آواره بودن و تهیدستیشان شکایت دارند و درخواست محاکمهی آقا محمود را به میان میکشند.
*یارمحمدخان در روزهایی که با سیاست ویژه فرمانفرما در کرمانشاه منزوی میشود در اندیشهاش با مروری از کسب تجربیاتش در مییابد سه قشر فعال و مسلط به اوضاع مملکت راه تسلط ستمگران و سیاست نفوذ روس و انگلیس را رواج میدهند که حاصل تلاششان نمایش سلطنت شاه بود و کار را برای مبارزان مشروطهخواه به دشواری کشاندند. قشر دوم به طور جداگانه در نوکری به روس و انگلیس بسیار آگاهانه برابر طرح و نقشهی حساب شده اربابانشان که بیشتر از عناصر دربارشاه تا جمع اعضای شورای سلطنت و دولت بودند که با طرح و نقشهی انگلیسیها در شیوع گرسنگی عمدی و نفوذ ناخوشی مرگ بار تحمیل شده و ایجاد بیکاری و گزافهگوییهایی که منجر به دامن زدن به فاجعهی ایجاد اختشاش در هر نقطهای از ایران را که مدنظر داشتند بودند. یارمحمدخان بیادآورد که با این روش و با ایجاد هر نوع فاجعهای در مملکت از جمله جنگهایی که تداوم آن منجر به کشتار از بیگناهانی که در مملکت بیطرف بودند هم میشد و چه آسان با تبلیغات سوء و تفسیراتی بیربط وقوع وقایع ناگوار را به گردن مبارزان میانداختند که هماکنون هم در تداوم آن فعالند.
*یارمحمدخان دریافت وجود قشر سوم و عمل کردشان بسیار خطرناکتر از دو قشر وابسته به روس و انگلیس بود. این قشر شامل عناصر ستون پنجم و خبرچینان بودند که نمونه آن در تبریز و تهران و اکنون در کرمانشاه وجودشان را حس میکرد و میدید فعالیت این قشر بیشتر در محافل پُرجمعیت و پُرسروصدا یا بر سر کوی و برزن هر شهری از وجود افرادی که نهاد و طینتشان از عدم شهامت و شجاعت وجودشان تأثیر گرفته از تسخیر مرام رفتار ذلیل صفتانهشان که در همهجا تن به تحکیم بیا و برو اوباشان و عناصر ستون پنجم میدهند.
*یارمحمدخان حاصل کار این قشر را بسیار زیانبارتر از دو قشر دیگر میدید، اکنون با کسب این تجارب عمل کرد فرمانفرما را بطور قطع و تمام عیار در خدمت به انگلیسیها میدید.
*فرمانفرما در جهت خواست دولت با زیرکی ویژهای خود یارمحمدخان را به هدف کشتن سالارالدوله با خود همراه کرد و از او خواست که سالارالدوله را نکشد و زنده او را دستگیر کند.
*فرمانفرما در قلعه شورجه با تلگرافی به سالارالدوله بسیار زیرکانه او را واداشت شهر کرمانشاه را ترک کند در حقیقت او را فراری داد. پس از اینکه یارمحمدخان را هم گوشهگیر و منزوی کرد اقدام به انجام خواستهای انگلیسیها کرد و …
*عملکرد سالارالدولهی وابسته به روس که تکیهاش به هفتهزار سپاه و حالا به پنجهزار سپاه باقیمانده سلاح و تغذیهی کامل، علوفه تأمین شده برای اسبان پنجهزار سپاهش در این موقعیت که انگلیس در مسجد سلیمان ضمن احداث چاه دوم با برداشت از چاهی که نفتاش به ثمر نرسیده بود به شدت سرگرم است اما نگران هر نوع تحرکی از جانب روسها میشوند که مبادا از این که چاه نفت تینهمو به ثمر رسیده برای انگلیسها ایجاد مزاحمت کنند. روسها که به هدف برداشت از نفت دست از تاخت و تاز میکشند و سالارالدوله را به جای خود در یکهتازی به منطقه واداشتهاند و نیروی نظامی خود را در هارونآباد(اسلام شهر) مستقر میکند. با استقرار فرمانفرما به کرمانشاه انگلیس و روس که به اصطلاح سرگرم برداشت از چاه نفت میشوند دیگر نیازی به تاخت و تاز سالارالدوله هم نمیبینند و درصدد میشوند بساط سالارالدوله را هم برچینند!
*یارمحمدخان در آرزوی داشتن امکانات و موقعیت سالارالدوله است،(سپاه، مهمات، تأمین تغذیهی سپاه) تا بتواند ستمگران مخالف قانون مشروطه و اکنون از چپاول ثروت کشور که به دست روس و انگلیس در حمایت از وطن فروشان شکل میگیرد را از میان بردارد و در پایان با همیاری وطن دوستان راستین بر کشور مسلط شوند. یارمحمدخان یقین داشت اگر سالارالدوله را از طرح و نقشهای که در صدد ساقط کردنش هستند آگاه کند و او را وادارد با ملت همراه و همدست شود سالارالدوله به آرزویش که همان تکیه زدن بر تخت سلطنت به کل ایران است خواهد رسید و خودش و ملت پاکمنش و مبارز هم با تسلط قانون مشروطه به کنترل بهبود اوضاع کشور فعال خواهند شد لذا به این امید دست از جان شسته یکه و تنها راه رفتن به کردستان که سالارالدوله پناه گرفته بود را در پیش گرفت. دریغا که طرح و نقشهی فرمانفرما با دسیسهی عناصر خواهان تسلط روس و انگلیس در تداوم حکومت ضد مردمی قاجارها به ویژه فرمانفرما به خیال بر تخت نشاندن سلطنت فرزندش فیروز میرزا(وزیر امورخارجه وقت) بر ایران و کمک تمامی خبرچینان و عناصر ستونپنجم طرح و نقشهی ترور یارمحمدخان به اجرا در میآید.
*کتاب یارمحمدخان سردار مشروطه نوشتهی محمودرضاخانی سال ۱۴۰۰خورشیدی در تهران و در انتشارات جدیکار تلفن ۶۶۴۱۱۱۶۳ به چاپ رسید و در دسترس میباشد.
مهر ۱۴۰۲ تهران محمود رضاخانی