محسن عباسیفرد عضو فدراسیونهای جهانی و بینالمللی روزنامهنگاران (َAIPS)،(IFJ) و(FISU)؛ زمان حذف واسطهها و مذاکره رو در رو با آمریکا رسیده است.
باید ضمن ادامه مذاکره با اروپاییها، موضوعهای فیمابین ایران و آمریکا نیز در گفتوگوهای بیواسطه دو کشور بررسی شوند. معنای مذاکره نیز تسلیم نیست، کما این که مذاکره با اروپا نیز متضمن چنین معنایی نیست. اکنون زمان اجرای اصول سهگانه سیاست خارجی یعنی “عزت، حکمت، مصلحت” در مذاکره بیمیانجی با آمریکا به منظور دفع شر و تأمین منافع ملت ایران رسیده است.
تصمیم ایران و تروئیکای اروپایی(آلمان، انگلیس و فرانسه) برای آغاز مذاکرات، ناخرسندی اصولگرایان تندرو را برانگیخته است. روزنامه اصلی این جریان، امروز نوشته است که بهتر است اروپا را از مذاکرات حذف کنیم و میانجیهای بهتری را جایگزین کنیم.
این که بالاخره اصولگرایان تندرو نیز به این نتیجه رسیدهاند که برای برون رفت از وضعیت فعلی، باید مذاکره کرد و اختلافشان با دولت، نه اصل مذاکره که میانجیهای مذاکره است، تحول مهمی در تاریخ فکری اینان به شمار میرود، هر چند که تا رسیدن به این نقطه، هزینههای جبرانناپذیری را بر یک ملت تحمیل کردهاند.
نگاهی به گذشته مذاکراتی نیز نشان میدهد که جریان تندرو، حتی زمانی هم که دستاندرکار مذاکره بود و از سوی نظام، مؤظف به انجام آن، فقط نمایی از مذاکره را نمایش میداد و به اصل مذاکره پایبند نبود.
دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور عالی رهبر انقلاب در امور بینالملل در این باره گفته بود که سعید جلیلی به جای مذاکره، فلسفه میگفت و بیانیه میخواند و در جاهایی حتی جلوی توافقات را نیز میگرفت که نتیجهاش شد قطعنامههای پیدرپی شورای امنیت علیه ایران و تحریمهای گسترده کشورمان.
اما در باره مذاکرات پیش روی ایران و سه کشور اروپایی، باید از اصل وجود میانجی عبور کرد نه این که به توصیه تندروها به فکر تغییر میانجی بود.
یکبار حسن روحانی گفته بود که اروپاییها کدخدایی دارند به نام آمریکا که بهتر است به جای گفتوگو با آنان با کدخدایشان مذاکره کنیم. (بماند که همین تندروهای کذاب حسن روحانی را متهم کردند که گفته است آمریکا کدخدای جهان است).
بعدها در دولت رئیسی، مذاکره کنندگان اصولگرا به سرپرستی آقای باقریکنی، به چشم خودشان دیدند که آمریکا کدخدای اروپاییهاست؛ بدین شکل که هیأت ایرانی با اروپاییها در هتل الف مذاکره میکرد و بعد اروپاییها به هتل ب که محل اقامت آمریکاییها بود میرفتند و حرف ایرانیها را به آنان میگفتند و پیام آمریکایی را به هیأت ایرانی باز میگرداندند.
حتی آقای مخبر، معاون اول دولت رئیسی نیز یکبار به صراحت گفت که توافقاتی بین ایران و برخی کشورها برای انتقال پول به کشورمان شکل گرفته بود که دستکم در سه مورد، آمریکا ورود کرد و ظرف ۲۴ ساعت همه توافقات امضا شده را منتفی کرد.
همه اینها نشان میدهد که حق با حسن روحانی بوده است و مذاکره باید با طرف اصلی باشد. بنابراین، این که تندروها میگویند باید میانجیها عوض شوند، حرف مفتی بیش نیست چرا که اولاً میانجیها در وهله اول، نفع خود را در نظر دارند تا منافع طرفین را، ثانیاً در،گفتوگوی با واسطه روند مذاکرات کند میشود، ثالثاً احتمال انحراف پیام در تبادلات با واسطه وجود دارد، رابعا امکان استفاده از موقعیتهای مذاکراتی زنده و راهکارهایی که از دل گفتوگوی مستقیم شکل میگیرد سلب میشود و خامساً و از همه مهمتر، مگر ما صغیر هستیم یا اعتماد بنفس نداریم که باید بین مان میانجی باشد؟
بنابراین، باید ضمن ادامه مذاکره با اروپاییها، موضوعهای فیمابین ایران و آمریکا هم در گفتوگوهای بیواسطه دو کشور بررسی شوند. معنای مذاکره نیز تسلیم نیست، کما این که مذاکره با اروپا نیز متضمن چنین معنایی نیست.
اکنون زمان اجرای اصول سهگانه سیاست خارجی یعنی “عزت، حکمت، مصلحت” در مذاکره بیمیانجی با آمریکا به منظور دفع شر و تأمین منافع ملت ایران رسیده است.