احسان محمدی گزارشگر پایگاه تحلیلی- خبری درسانیوز؛ سپس در دولت آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدینژاد هم مطرح و سپس بنابر همان دلایل دوباره به فراموشی سپرده شد. در دولت آقای روحانی دوباره انتقال پایتخت مطرح شد ولی اینبارمجلس با کمک کارشناسان توسعه شهری و منطقهای علاوه بر اجازه مشروط برای انتقال پایتخت اصل تمرکززدایی برای تهران را طی مصوبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ به شکل قانون ابلاغ نمود. براین اساس دولت وقت«ستاد تمرکززدایی از تهران» را تشکیل و مطالعات وسیعی انجام داد و اسنادی برای تمرکززدایی از تهران تهیه نمود.
همواره برای انتقال پایتخت در جهان باید دلایل قدرتمندی وجود داشته باشد، تا هزینه عظیم ملی برای آنها را توجیه کند. اخیرا جاکارتا پایتخت اندونزی به دلیل پیشروی آب در آن شهر به جزیرهای انتقال یافته و ۳۳ میلیارد دلار برآورد هزینه شده است و تاکنون یکسوم آن هزینه و بقیه که میبایست توسط سرمایهگزاران خصوصی انجام شود انجام نشده و انتقال پایتخت بهطور ناقص در حال جریان است.
سئوال اینجاست که دلایل اصلی برای انتقال پایتخت ایران چیست؟ اگر افزایش جمعیت است که تهران در ۲۰ سال اخیر به دلیل گرانی هزینهها و مسکن در جذب مهاجر واگرا شده و اگر مهاجرتی صورت میگیرد عمدتا در منطقه حاشیه شهر تهران صورت میپذیرد نه شهر تهران. همچنین تهران با حدود ۹ میلیون جمعیت از نظر میزان جمعیت نسبت به پایتختهای مشابه، بیش از اندازه بزرگ و غیرقابل کنترل نیست.
اگر مساله محدودیت منابع آب است، علیرغم وجود ۵ سد کشاورزی اطراف تهران که بخش مهمی از آب تهران را تامین میکنند، ولی با اجرای سیاستهای سازگاری با کمبود آب قابل مدیریت است. اگر مساله ترافیک سنگین است که توسط روشهای توسعه حمل و نقل عمومی و مدیریت ترافیک قابل مدیریت خواهد بود. اگر بروز مشکلات امنیت عمومی است نیز میتواند مدیریت و کاهش یابد.
اگر مشکل تورم مسکن است که امری ملی بوده و اختصاص به تهران ندارد و با عرضه مسکن اجتماعی و ارزان در فضاهای ناکارآمد شهری تا حدی قابل ترمیم است و مساله زلزله هم در اغلب شهرهای ایران وجود دارد و از۲۰ سالی که آییننامه ساختمانی ۲۸۰۰ برای کنترل زلزله در ساختمانها در تهران اجرا شده نتایج مطلوبی داشته است و با روشها و تکنولوژیهای روز که تاکنون بشر کشف کرده است تا حدی قابل کنترل است.
فرونشست زمین نیز ناشی از بحران کمبود آب است و طبق مطالعات دکتر مجابی در تهران عمدتاً در جنوب و بیشتر جنوبغربی ایجاد شده است که راهحلهای خودش را دارد. مجموع این مسائل عمدتاً قابل مدیریت است و اگر بخش اندکی از هزینههای نجومی انتقال پایتخت که صدها هزار میلیارد تومان خواهد بود را مصروف حل مسائل تهران نماییم تهران «زیستپذیر»ترخواهد شد. اما مزیتهای تهران که بعضاً به خاطر منحصر به فرد بودن «مزیتهای نسبی» و «قدرت رقابتی» آن با دیگر شهرها و مناطق کشور، «مزیتهای نسبی رقابتی» دارد، به شرح زیر است:
تهران بزرگترین قطب جمعیتی و فعالیتی سرزمین ایران است ولی از سال ۱۳۵۵که برنامه آمایش سرزمینستیران ارایه شده تا به امروز، و به گواه برنامه اسکان بشر سازمان مللمتحد، تعادل فضایی توزیع فعالیت و جمعیت با تقویت قطبهای منطقهای و شیراز، اصفهان، مشهد، اهواز، تبریز و بندرعباس در لایههای ملی و شهرهای استانی در لایه منطقهای بهبود چشمگیری داشته است.
همچنین تهران از نظر اقتصادی بزرگترین بازار سرمایه ایران است که با بازارهای منطقهای که در مراکز استانها ایجاد شده شبکه اقتصادی سرزمین ایران را شکل داده است. تهران بزرگترین جامعه فرهنگی ایران است که رویدادهای فرهنگی گستردهای در آن به وقوع میپیوندد و دامنه آن در مراکز استانها نیز گسترش یافته است. تهران به خاطر بزرگی جمعیت و فعالیت خود از «صرفههای به مقیاس» در همه زمینهها سود میبرد و میتواند به مزیتهای نسبی آن بیفزاید.
جامعه تهران با وجود جامعه متوسط فرهنگی و اجتماعی، منشأ بزرگترین تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران است و این کارکرد همواره در تاریخ معاصر ایران مشهود بوده است. بنابراین نمیتوان دلایل قاطع و قانعکنندهای برای انتقال پایتخت ایران داشت. حال حتی اگر همه دلایل نامربوط انتقال پایتخت درست باشد این کار در قواره وظرفیت مالی دولت و اقتصادی ایران با وجود مشکلات کسری بودجه و شرایط تحریم اقتصادی نیست.
در شرایطی که دولت قادر به تامین منابع ضروریترین پروژههای عمرانی ملی خود نیست آیا انتقال پایتخت با صدها هزار میلیارد تومان کاری منطقی وعملی است؟ طرح این مسائل در مورد انتقال پایتخت جدید نیست و در مطالعات و اسناد قبلی آورده شده ولی متاسفانه به آنها رجوع نمیشود و مباحث از اول دوباره مطرح میشود.