دفاع استاد من از دموکراسی به قلم پروفسور سیدحسن امین

کد خبر: 3688

روح استاد دانا و صدیق صادق ما دکتر رحیمی شاد که در این نامه خود را « با فروتنی، نویسنده و حقوقدان» به مخاطب معرفی کرده بود و دلیرانه سخن ماندگار خود را در صفحه تاریخ به یادگار گذاشت،

قدرت سیاسی سم شفا بخش است! قدرت سیاسی سمی مهلک است که اگر در دست فرد یا گروهی انباشته شد، در هر شکل و شمایل، چه نظامی و چه سیویل چه شیخ و چه شاه، فساد به بار می‌آورد. اما اگر همین سم قدرت سیاسی با دموکراسی و مردم سالاری بین تک‌تک شهروندان توزیع شود، شفا بخش و موجب آزادی و آبادی می‌شود.
این سخن یکی از استادان من بود. استاد و دوست من دکتر مصطفی رحیمی پنجاه سال پیش در دوره کارآموزی قضایی به ما آزادگی و عدالت‌طلبی آموخت. او در اوج انقلاب ۱۳۵۷ نامه‌ای به آیت‌الله خمینی نوشت که:
«چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟»
(روزنامه آیندگان ۲۵ دیماه ۱۳۵۷) و طی آن نامه هم با حکومت دینی و آلودن معنویت ادیان به قدرت سیاسی مخالفت کرد و هم دیکتاتوری و اختناق رژیم سلطنتی را محکوم کرد. در وضع حاضر دوباره مرور بخش‌هابی از این نامه تاریخی شایسته و درس‌آموز است:
«… آن چنان که من می‌فهمم جمهوری اسلامی یعنی ان که حاکمیت متعلق به روحانیون باشد. و این برخلاف حقوق مکتسبه ملت ایران است که به بهای فداکاری‌ها و جان بازی‌های بسیار این امتیاز بزرگ را در انقلاب مشروطیت به دست آورد که “قوای مملکت ناشی از ملت است” . این راه از نظر سیاسی و اجتماعی و حقوقی راهی است برگشت ناپذیر.
…آفتی به نام قدرت، چنان است که تفاوت اسلام با مسیحیت و هر دین دیگر را آنجا که مربوط به حکومت است، به یکباره می‌شوید. چون اسیدی که چند فلز متفاوت، همه را در خود حل می‌کند.
امپراتوری عثمانی بدان سبب که اسلامی بود امتیازی بر سایر امپراتوری‌ها نداشت. در تاریخ قدیم‌تر عباسیان بدان سبب که اسلامی بودند معنوی‌تر از ساسانیان نبودند و صفویان بدان سبب که شیعه بودند امتیازی بر هخامنشیان نداشتند.
سلاطین عثمانی، بنام خلیفه حکومت می‌کردند. ناصرالدین شاه نیز خود را پادشاه اسلام پناه می‌دانست. پس چه بهتر که یک بار برای همیشه معنویت اسلام را چون ارزشی برین از قواعد حکومتی و معیشیتی جدا کنیم و با این کار با حفظ و رواج معنویت شیعی، راه را برای ورود دستاوردهای دموکراسی و سوسیالیسم و پالایش آنها و ارزش‌گذاری آنها (و نه قبول بی چون چرای قاعده‌ای که در جای دیگر معتبر است) باز بگذاریم.
….در این سال‌ها درباره قدرت نفی تشیع یعنی نیروی اعتراضی و ضد دولتی آن زیاد سخن رفته است. اما این نکته که به مسامحه گذرانیده شده است که همین نیروی انقلابی هنگامی که در زمان صفویان به قدرت سیاسی آلوده شد دیگر آن توان را نداشت که صفویان را از نظر معنوی بر سایر سلسله‌های سلاطین امتیازی ببخشد.
چنین است، تا به امروز سرنوشت تمام ایدئولوژی‌های انقلابی، که تا زمانی که در جبهه مخالف دولت، جنبه اعتراضی داشته‌اند. انقلابی بوده‌اند و همین که به حکومت رسیده‌اند، دچار تباهی شده‌اند، اشکال کار در کجاست؟ در آنجا که فراموش کرده‌اند که قدرت سیاسی فقط در صورتی تباه کننده و فسادانگیز نیست که واقعا در دست تمام مردم باشد. در حقیقت قدرت سیاسی، سمی است که اگر به شماره افراد کشور تقسیم شد و میان همه آنان تقسیم کردید خصوصیت داروئی شفابخش دارد.
…آنچه موجب شد این نامه را به عنوان شما … با رهبری خردمندانه خود پایه‌های رژیم سفاکی را که تمام دولت‌های روی زمین از غرب و شرق به تحکیمش می‌کوشیدند، چنان به سرعت و شدت لرزاندید که امروز (در ۲۵ دی ۱۳۵۷) چون منی قادرم این نامه را داخل کشور ایران بنویسم و به دست شما برسانم. در حالی که تا چندی پیش محال بود هیچ کس حتی به بهای جان، حرف خود را بزند، زیرا پیش از آن که حرفش به گوش مخاطب برسد، به دست جلادان یا نابود شده بود یا سخنش در میان سلول‌های زندان گم می‌شد. ..»
روح استاد دانا و صدیق صادق ما دکتر رحیمی شاد که در این نامه خود را « با فروتنی، نویسنده و حقوقدان» به مخاطب معرفی کرده بود و دلیرانه سخن ماندگار خود را در صفحه تاریخ به یادگار گذاشت، چرا که مردم در آن تاریخ چنان مسحور چهره کاریزماتیک و نوستالژیک بلکه قدسانی آیت‌الله خمینی شده بودند که به هشدار این مرد بزرگ اعتنایی نکردند.
حسن امین، گلاسگو ، بهمن ۱۴۰۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *