به گزارش پایگاه تحلیلی- خبری درسا نیوز و به نقل در گفتوگو با روزنامهنگار آمریکایی- بخش نخست؛ جیدیونس کیست؟ معاون دونالد ترامپ که قبلاً او را احمق و هیتلر آمریکا خطاب کرده بود و دیروز رذیلت میدیدم امروز فضیلت میبینم!
مردی که چندی قبل سیاست و ادبیات ترامپ را نمیپسندید و او را «احمق» خطاب میکرد حامی او و سناتور شد و دونالد ترامپ هم او را به عنوان معاون خود معرفی کرد حالا میگوید آنچه را دیروز رذیلت میدیده امروز فضیلت میبیند!
دونالد ترامپ پیروز شد. او را همه میشناسند ولی اینبار در کنار نام او یک نام دیگر را هم میبینیم. جوانی که قرار است معاون ترامپ باشد: جی دی ونس. هم او که بیملاحظه به کامالا هریس حمله می کرد.
اندکی پیش از انتخابات لولو گارسیا ناوارو، روزنامهنگار آمریکایی و میزبان پادکستِ تحلیلیِ نیویورکتایمز که سابقۀ همکاری با شبکۀ انپیآر و رادیوی ملی را دارد گفت و گویی مفصل با جی دی ونس انجام داد که بسیار خواندنی است و همکارمان لیلا احمدی هم آن را همان روز برای عصر ایران برگرداند ولی به حالا موکول شد و اتفاقاً اکنون که انتخابات تمام شده و بازی را بردهاند با دقت بیشتر باید خواند تا ببینیم دوماه و نیم دیگر کی با چه افکاری به کاخ سفید میرود. چون با برخی از ایده های قبلی خود ۱۸۰ درجه تفاوت دارد.
بدیهی است که مطالب ترجمه و ارایه شده در این بخش، صرفاً بازتاب دیدگاه نویسنده و در راستای بررسی مطبوعات جهان است:
از هماندم که «جیدیونس» پا به عرصۀ سیاست نهاد، بهنحوی ناگسستنی با «دونالد ترامپ» گره خورد. نویسندۀ کتاب پرفروشِ «مرثیۀ هیلبیلی» در آغاز فقط شایعاتی دربارۀ ترامپ پخش میکرد و کارش این بود که ترامپیسم و بُردِ ۲۰۱۶ را برای لیبرالهای حیرتزده شرح دهد.
آن روزها سیاستِ ترامپ به مذاقاش خوش نمیآمد، او را «احمق» خطاب میکرد. لفاظیهای خطرناکاش را قبول نداشت و در یادداشتی خصوصی نوشته بود: «آیا ترامپ میتواند هیتلر آمریکا باشد؟» [م. مرثیۀ هیلبیلی شرح فرهنگ و سنتِ زیستۀ نویسنده است؛ روایتی از مواجهه با مسائل اجتماعی و اقتصادی در زادگاه ونس یعنی میدلتاونِ اوهایو.]
چندی بعد اما مواضعش کاملاً تغییر کرد و ناگهان از شارحِ عیبجوی دونالد ترامپ به طرفدار دوآتشۀ او مبدل شد. در سال ۲۰۲۱، مبارزات انتخاباتیاش را از اوهایو برای ورود به سنا شروع کرد. از دونالد ترامپ حمایت کرد و در آن کارزار پیروز شد.
از آن زمان دو سال گذشته و به اینجا رسیدهایم که حالا معاون پیشنهادیِ دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری است و از نظر خیلیها بهدلیل دفاع زِبَردستانه از ترامپیسم، وارث بحقِ ماگا محسوب میشود. نامزد جمهوریخواهِ معاونتِ ریاستجمهوری قبول ندارد که تغییر موضع داده، بلکه از سرگذشت سیاسیاش دفاع میکند و هنوز نمیگوید که ترامپ در سال ۲۰۲۰ شکست خورده است.
او همیشه در انظار عمومی راحت ظاهر میشد و از همان زمان که افسر وظیفه بود و در دستۀ تفنگداران دریایی قرار داشت، با رسانهها سروکار داشت.
ونس در قالب نویسنده، تحلیلگر و فعال سیاسی، ید طولایی در وبلاگنویسی، نظردهی و پادکستسازی داشت و انبوهی از مواضعِ جنجالی و ناهمگون از او بر جای مانده است؛ مواضعی در باب ترامپ، مهاجرت، مشاغل، خالصسازی و چیزهای دیگر.
مثلاً در سال ۲۰۲۱ در خلال پادکستی گفته بود که «ترامپ، در صورت انتخاب مجدد، باید مؤسسات چپگرا را تصرف کند و بوروکراتهای میانهرو را از دولت ایالات متحده بیرون براند. باید خالصسازی را در پیش بگیرد و چپها را با افراد شایسته جایگزین کند و اگر قرار بر ممانعت دادگاه عالی باشد، باید از قانون سرباز بزند.»
آنچه از جیدیونس انتظار میرود، عقایدی از ایندست است؛ اما او در مناظرۀ اخیر با تیم والز جور دیگری ظاهر شد.
تفرقهافکنیاش در محضر مخاطب ملی، کمتر عیان میشد و تمایل به مباحثۀ مدنی با رقیب سیاسیاش (فرماندار مینهسوتا و نامزد دموکراتها برای تصدی معاونتِ ریاستجمهوری) داشت. شاید دیری نپاید او معاون رئیسجمهور ایالات متحده و دومین راهبر در هدایت سکان تاریخ باشد.
از او پرسیدم که در صورت انتخابشدن، آمریکاییها انتظار دارند با کدام شمایل از او روبهرو شوند؟ گفتگوی مفصل من و جیدیونس اینگونه آغاز شد.
لولو گارسیا ناوارو- میزبان گفتوگو
لولو گارسیا ناوارو: یکی از چیزهایی که خیلیها پیش از گفتوگوی ما به من گفتند، این بود که «کدام جیدیونس قرار است در مصاحبه حضور یابد؟»
این سؤال، به نظرم حاکی از ابهام و پرسش مردم در قبال شخصیت شما است.
آنها شما را در مناظره همدلتر و معتدلتر یافتند، ولی ونسی که در مسیر مبارزات انتخاباتی دیدهایم، جیدیونسی که بیاناتش را در پادکستهای راستگرا شنیدهایم، چنین نیست. او میتواند هرلحظه از کوره در برود و زبانه بکشد. این تضاد را چگونه توضیح میدهید؟
جیدیونس: آیا اکثر مردم اینطور نیستند؟ گاهی اوقات از آنچه در کشور میگذرد به تنگ میآیند، گاهی کمی خوشبینتر میشوند، حتی ممکن است در برههای هر دوی اینها با هم صدق کند. قبول دارید؟ شما ممکن است نسبت به کشور، مردم، منابع و زیباییهای سرزمینتان دیدگاهی خوشبینانه داشته باشید، اما از شیوۀ حکمرانی مأیوس باشید. به باور من، ماهیت آمریکاییبودن، عشق عمیق و پایدار به ملت است.
من خوشبینی و امیدواریِ خاصی دارم که ریشه در اعتماد و ایمانم به مردم دارد، اما از آنچه در سطوح بالای قدرت و سازوکار کشورداری جریان دارد، مأیوسم. بله، این تغییر و تحولاتِ خلقی در من صادق است و فکر میکنم بیشتر مردم اینگونه باشند.
لولو گارسیا ناوارو: انگار در مناظره کلافه شده بودید.
جیدیونس: بله، گاهی اوقات به ستوه میآمدم. از سیاستهای مهاجرتیِ «کامالا هریس» انتقاد کردم و بهویژه از فکتچکِ (راستیآزمایی) تصنعیِ برنامه کلافه بودم. این کلافگی با چیزهای دیگر توأم بود و ابایی از ابرازشان نداشتم.
عموماً سعی میکنم خود واقعیام را به همه نشان دهم. شما برشهایی انتخابی از چهار سال گذشته را نشان میدهید و مدام بر همانها تأکید میکنید تا در مناظره خوب و بینقص به نظر برسید. آیا این روش کارساز است؟ شاید نتیجۀ مناظره خوب از آب درآید، اما فکر نمیکنم تأثیری بر مردم داشته باشد.
بااینحال، کمپین شما اذعان کرده ژستِ مینهسوتایی به خود گرفتهاید تا تیم والز را کنار بزنید. او انتظار داشت با شمایل جنگجویانهتری از شما مواجه شود و ظاهراً تاکتیک شما این بوده که مثل همیشه نباشید.
[م. اشاره به اصطلاحِ «مینهسوتا نایس» دارد؛ کلیشۀ فرهنگیِ رایجی در مورد رفتار مردم مینهسوتا. گویا اهالی مینهسوتا در مقایسه با مردمِ سایر ایالتها بیش از حد مؤدب، محتاط و ملایماند؛ بهنحویکه میتواند واجد رگههایی از تبختر و تحقیر باشد. این خصیصه همچنین متضمنِ رفاقتِ اتوکشیده، پرهیز از رکگویی، تمایل به دستکمگرفتن و عدم تمایل به جاروجنجال است. (منبع: سایت انجمن تاریخ مینهسوتا)]
جیدیونس: بله و اگر دقت کنید این روحیه به تمایزی خودخواسته و مطلوب منجر شد. گاهی سعی میکنید در مورد مسائل روز بحثوجدل کنید. گاهی هم در وضعیتی تهاجمی قرار میگیرید و بهتر است کنار بکشید. در مورد نحوۀ انجام مناظره، سعی کردم با او گفتوگو کنم، زیرا اگر بخواهم صادقانه بگویم، والز را بهخوبی نمیشناسم و موضع قاطعی نسبت به او ندارم.
منظورم این است که در مسائل سیاسی اختلاف نظرهای زیادی داریم، اما طرف انتقاد من کامالا هریس است، با روشی آزموده در ادارۀ کشور و دیدگاههای مشخصی که از او سراغ داریم.
بنابراین از برخی جهات همینطور است که میگویید. من گاردی در مقابل والز ندارم، اما قطعاً با سیاستهای کامالا هریس مخالفام. نیازی نبود که در برابر والز حالت تهاجمی به خود بگیرم و با او بجنگم، چون واقعاً چنین حسی نسبت به او ندارم.
چرا مردم این نظر را نسبت به شما دارند و نمیدانند با کدام نسخه از شما مواجه خواهند شد؟ پادکستهای زیادی در مورد این موضوع تهیه شده و خیلیها سعی میکنند بفهمند که جیدیونس واقعاً چه شخصیتی دارد؟
جیدیونس: جالب است. البته اگر خوانندۀ نیویورک تایمز هستید یا گرایش چپ میانه دارید، بیشتر آنچه در مورد من خواندهاید، عقاید مخالفان است. من گفتوگوی پادکستیِ دوساعتهای انجام میدهم. ۴۵ ثانیه را به خورد مخاطب میدهند و میگویند بحثبرانگیزترین مطلب همین است.
واضح است که اگر کل دو ساعت را بشنوید، از حرفهای من در مناظره، صحبتهایم در راهپیماییها و آنچه در کنفرانسهای مطبوعاتی گفتهام، شگفتزده نخواهید شد.
ماهیت رسانههای سیاسی در سال ۲۰۲۴ این است که کلیپ کوتاه و منقطعی را در رسانههای اجتماعی وایرال میکنند و بعد جنجال خبری به راه میافتد. وقتی مکالمهای دو ساعته در مورد سیاست ترتیب میدهید و دهها موضوع مختلف را دخیل میکنید، طرف گفتوگو میتواند بهتناسبِ موضوع هیجانزده بشود، از کوره در برود، رضایت داشته باشد، موافق باشد یا مخالف. روشی که در رسانههای سیاسی به کار میرود، مبنای گزینشگرانهای دارد.
تصدیق میکنید آشکارا برخی مواضع خود را تغییر دادهاید؟
جیدیونس: قطعاً در مواردی تغییر موضع داشتهام. بارزترین مورد این است که قبلاً ضد ترامپ بودم و حالا نامزد معاونت او شدهام. در خلال گفتوگوی دو ساعته هم اگر لازم باشد در اینباره حرف میزنم و چرا باید تعجبآور باشد؟
فقط برای یادآوری میگویم که شما ترامپ را «هیتلر آمریکا» خطاب کردید. فکر نمیکنم از یادآوری این نقلقولها خوشتان بیاید. مصاحبۀ جذابی از شما میخواندم که در سال ۲۰۱۶ با نشریۀ محافظهکار آمریکایی انجام داده بودید و در خلال آن گفتید: «ترامپ گفتمان سیاسی ما را تنزل داده و اساساً مردم را به ترسهایشان معطوف کرده است». چرا امروز با مواضع او همدلی میکنید و در کنار او هستید؟
جیدیونس: به چند دلیل! یکی این که دقیقاً بعد از انتخاب ترامپ، بسیار خوشبین بودم. بد نیست کمی به عقب برگردیم. کتاب من هم درست قبل از انتخاب ترامپ، مطرح شد.
مرثیۀ هیلبیلی جیدیونس
[م. هیلبیلی لفظی است غالباً تحقیرآمیز در اشاره به کسانی که در نواحی روستایی و کوهستانیِ ایالات متحده، سکونت دارند. این لفظ ممکن است از نظر آمریکاییهایی با تبار اپلچی یا ازرک برخورنده باشد. مقالهای در نیویورکجورنال، واژه را به این صورت توصیف کرده: «هیلبیلی، شهروندِ آزادِ اهل آلاباماست که در تپهها زندگی میکند. مالی ندارد. آنطور که میتواند میپوشد، آنطور که میخواهد سخن میگوید، ویسکی مینوشد وقتی به چنگش آید و هروقت بخواهد ماشه را میچکاند.
هیلبیلیها اغلب افرادی مستقل و متکی به نفساند که در برابر نوسازیِ جامعه مقاومت میکنند، ولی درعینحال متحجر، خشن و غیرمتمدناند. دانشوران استدلال میکنند که این دوگانگی، بازتابدهندهٔ جداییِ هویتهای قومی در «آمریکای سفید» است. (منبع: ویکیپدیای فارسی)]
جیدیونس: بله و یادم هست که شب انتخابات با چند شبکه مصاحبه کردم. پیش از حضور در رسانه، بهطورخصوصی با مردم صحبت کردم و مهمترین نکتهای که در ذهنم مانده، این است که بُرد ترامپ برای قشر سیاسی و رسانهای آمریکا، حیرتآور بود. همه مطمئن بودند که او شانسی ندارد.
منصفانه بگویم، او شانس بیشتری نسبت به دیگران داشت، اما فکر نمیکردم برنده شود. از آن مقطع آموختم که ما واقعیت را نمیبینیم و تخمینهای درستی نداریم. ما مردم را نمیشناسیم و باید بفهمیم این یأس و نارضایتی به کجا برمیگردد؟ بررسیهای آکادمیک شروع شد و حدود یک ماه به طول انجامید.
نتیجه اینطور اعلام شد که رأیدهندگان به دونالد ترامپ، دغدغۀ سیاسی خاصی ندارند و واجد انگیزههای نژادپرستانهاند. رسانهها این خصایص را به گفتمان ترامپ نسبت دادند و بعد هم بحثِ دخالت روسیه در انتخابات پیش آمد. میگفتند تنها دلیلِ بُرد ترامپ، همکاری او با ولادیمیر پوتین است.
حتی زمانی که مخالف ترامپ بودم، این روایت را مردود میدانستم و حدس میزدم کار مخالفان است. اگر فکر میکنید فرهنگ سیاسی آمریکا بنیان سالمی دارد ولی احتمالِ درغلطیدن به جناح چپ وجود دارد، نباید از ترامپ مایه بگذارید.
سعی کردم این دیدگاه را جا بیندازم که فرهنگ سیاسیِ آمریکا بهشدت بیمار است و گفتمان رسانهای چنان مغشوش شده که حتی نمیتواند دلیل ناامیدی بخش بزرگی از مردم و چهبسا اکثریت مردم را دریابد.
شما میگویید از لحن ترامپ خوشم نمیآید، اما اگر فرض بر این باشد که نهادهای کنونی فاسدتر از قبل شدهاند، ادبیات دونالد ترامپ میتواند منطقی و راهگشا باشد؛ پس میتوان نتیجه گرفت که اگر ترامپ چنین ادبیاتی نداشت و مستقیماً به نهادها نمیتاخت، نمیتوانست کاری انجام دهد و مهمتر از همه اینکه اگر چنان جسور و یکهتاز نبود، نمیتوانست نشان دهد که فرهنگ سیاسی و رسانهای آمریکا تاچهحد منحط شده است. درنتیجه مشیِ رذیلتگونۀ ترامپ در سال ۲۰۱۶ را در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ فضیلت یافتم.
شما رویکرد قاطعانه و تندروانۀ دونالد ترامپ را ابزاری ضروری برای رسیدن به هدف دانستید. آیا خودتان هم چنین رویکردی در پیش میگیرید؟ در «مرثیۀ هیلبیلی» از قدرت متقاعدسازی به مدد همدلی سخن به میان آوردهاید، اما در گفتار و کردارتان، موضع متفاوتی میبینیم.
جیدیونس: همۀ اینها از افشای روابط خصوصیام ناشی میشود. مشاهدۀ آن ایمیلها و جیدیونسی که صادقانه بگویم به این صورت هرگز نمایش داده نشده، برای مردم آزاردهنده است. آنها ایمیلها را ناخوشایند میدانند، حضور من در مسابقات رالی و مناظره را هم آزاردهنده قلمداد میکنند. شاید مشکل اساساً حضور من است.
و فکر میکنید این حالت غیرمنصفانه یا رنجآور است؟
جیدیونس: شاید مردم فکر میکنند اگر کسی را با تمام جزئیاتش ببینید، دیگر با کاریکاتوری که از او ساختهاند تناسبی ندارد. اما واقعیت این است که من تغییر عمدهای نکردهام. بله، اگر بخواهم روراست باشم، دیدگاهم در بعضی موارد عوض شده، اما تغییر عمدهای صورت نگرفته. نکته این است که آنها مجبور شدهاند نسخۀ واقعی مرا ببینند و این برایشان ناخوشایند است.
منظورم این است که رویکرد پرزیدنت ترامپ، رویکرد او است. سبک سیاسی او منحصر به خودش است و اگر به این نتیجه برسم که سبک و سیاق او، اصلاحی ضروری در سیاستهای درهمشکستۀ ایالات متحده ایجاد میکند، از آن تبعیت خواهم کرد. این بدان معنا نیست که سعی میکنم ترامپ باشم، چون هیچکس نمیتواند دونالد ترامپ باشد. او شخصیت یگانه، جالب و کاریزماتیکی دارد.
من چنین شخصیتی ندارم. اساساً، من و او سبکهای متفاوتی خواهیم داشت، اما اگر بخواهید سبک ترامپ و شیوۀ انتقاد او از رسانهها را با سبک و شیوۀ انتقادیِ من مقایسه کنید، به نظر میرسد سمتوسوی واحدی داریم. ما رویکرد واحدی داریم ولی نظرمان را به شیوۀ خاص خودمان در دیدگاههای متمایز میگنجانیم. درمجموع هرگز احساس نکردم که نیاز دارم بهنحوی از دیگران تقلید کنم.
اشارهام فقط به تمایز لحن در گذشته و افشای مکاتباتتان نیست. شما حرفهایی زدهاید که با باورهای امروزتان متفاوت است.
جیدیونس: مثلاً چه حرفی؟ منظورتان چیست؟
مثلاً این که به صراحت گفتهاید: « از پلیس متنفرم.»
جیدیونس: خب، چه اشکالی دارد؟
چرا این را گفتید؟ چه اتفاقی افتاد که چنین حسی به شما دست داد؟
جیدیونس: تابهحال چیزی در مکالمۀ خصوصی گفتهاید که نخواهید آن را در انظار بیان کنید؟ فکر میکنم پاسخ همه به این پرسش این است که: «بله، گفتهام.» داستان مربوط به زمانی است که من و «اوشا» [همسر هندیآمریکاییِ ونس که همدانشکدهایِ او در دانشگاه ییل بوده]، چند سالی در سانفرانسیسکو زندگی کردیم و زمانی که برای اولینبار نقلمکان کردیم، از ماشینمان سرقت شد.
ماجرا واقعاً احمقانه و مأیوسکننده است. نباید چمدان را در ماشین میگذاشتم، اما گذاشتم. چیزهای گرانقیمتی مثل گردنبد همسرم در چمدان بود که به سرقت رفت. من به پلیس سانفرانسیسکو مراجعه کردم تا ماجرای سرقت را گزارش کنم. فیلم “لبوفسکیِ بزرگ” را دیدهاید؟
[م. لبوفسکی بزرگ، فیلمی کمدیجنایی ساختۀ برادران کوئن و روایت زندگی فردی بیکار در لسآنجلس است که با مایهداری همنامِ خود اشتباه گرفته میشود. فیلم برای خلق شخصیتهای پرطرفدار و محبوب، یکی از موفقترین آثار برادران کوئن قلمداد میشود.]
البته.
جیدیونس: من عاشقِ لبوفسکی بزرگ هستم،. ماشین طرف را دزدیدهاند و به پلیس میگوید: «قربان! دوست داری در این مورد تحقیق کنی؟» پلیس با پوزخند میگوید: «بله، چند کارآگاه را در صحنۀ جرم گرفتهایم.»
این همان پاسخی بود که من گرفتم. من در قضیۀ سرقتِ چمدان از پلیس مأیوس شدم و از سر ناامیدی ایمیلی به یکی از دوستانم زدم که نقض اعتماد کرد و آن عبارت، رسانهای شد. به نظرتان آن جمله، نمایانگر دیدگاه من دربارۀ پلیس در سال ۲۰۱۶ یا هر زمان دیگری است؟ معلوم است که نه.
شما به دوستتان پیغام میدهید: «هی فلانی، چنین و چنان شده و از این موضوع عصبانی هستم.» به نظرتان مضحک نیست که رسانهها بگویند: جی میگوید: «من از پلیس متنفرم»؟ ماجرای قتلِ مایکل براون هم همان سال اتفاق میافتد و حواشی زیادی به راه میافتد.
[م. مایکل براون، جوان غیرمسلحِ سیاهپوستی است که به دست مأمور پلیس کشته شد. این حادثه، ناآرامیهایی را در فرگوسن و چند شهر دیگر آمریکا در اعتراض به رفتار پلیس در پی داشت. کشتهشدن براونِ ۱۸ساله، به دست دارن ویلسون، مأمور سفیدپوست پلیس، به برپاییِ جنبشی ملی در اعتراض به تعصب نژادی منجر شد.]
سناتور ونس! این سؤال را فقط برای روشنشدن ذهن مخاطب پرسیدیم. بههرحال این گفتگو دریچهای است به دیدگاههایِ تغییریافتۀ شما و برای مردم مهم است که بدانند به چه کسی رأی خواهند داد.
جیدیونس: بله، کاملاً منطقی است که در این مورد سؤال کنید. حرف من این است که برخی سیاسیون از این جمله نتیجه میگیرند که جیدی، ۱۰ سال قبل، بهنوعی از افسران پلیس حمایت نکرده و این استدلال، مضحک است.
پس از این که ییل را ترک کردید، گذارتان به دنیای سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز “سیلیکونولی” افتاد.، در سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ با «پیتر تیل» همکاری کردید و صمیمیتی داشتید که تأثیر زیادی روی شما گذاشت.
[م. «پیتر تیل»، میلیاردر سرمایهگذار حوزۀ فناوری و مؤسس شرکت پیپل است. او نظریهپردازی تأثیرگذار در زمینۀ نوآوری، فناوری اطلاعات و استراتژیِ کسبوکار است. در سالهای اخیر، حضور تیل در دنیای سیاست پررنگتر شده و بهویژه با حمایت از ترامپ، به یکی از سوژههای بحثبرانگیز و جنجالیِ رسانهها تبدیل شده است.]
جیدیونس: دوست عزیزم پیتر تیل همیشه الهامبخش بوده است.
[م. جیمز دیوید وَنْس، در میدلتاونِ اوهایو به دنیا آمد. در دانشگاه ایالتیِ اوهایو فلسفه و علوم سیاسی خواند و مدرک حقوقاش را از دانشکدۀ حقوق ییل اخذ کرد. کتاب خاطرات او باعنوانِ «مرثیۀ هیلبیلی» (۲۰۱۶)، شرح زندگی در میدلتاون و ارزشهای آپالاشیاییِ خانواده است که در زمرۀ پرفروشهای نیویورکتایمز قرار گرفت و توجه گستردۀ مطبوعات را برانگیخت.
او طی دوران حضور در سنا بهعنوان سیاستمداری سنتگرا، محافظهکار و پوپولیستِ جناح راست شناخته شد. ونس با جریانِ ارتدوکس اقتصادیِ جمهوریخواه، در مسائلی مثل مالیاتگیری، حداقل دستمزد، اتحادیهسازی، تعرفهها و سیاستِ ضد تراست اختلاف دارد و مخالف کمک نظامی آمریکا به اوکراین است.
او در سال ۲۰۲۱ با حمایت از ترامپ، کرسی سنای اوهایو را کسب کرد و در سال ۲۰۲۴ نیز با حمایتِ ترامپ، نامزد معاونتِ او شد. (منبع: واشنگتنپست)].
این مصاحبه ادامه دارد.