به گزارش پایگاه تحلیلی- خبری درسا نیوز: کعبه زرتشت یک بنای سنگی چهارگوش و پلهدار در محوطه نقش رستم در شهرستان مرودشت استان فارس است. محوطه نقش رستم علاوه بر بنای مذکور، یادمانهایی از ایلامیان، هخامنشیان و ساسانیان را نیز در خود جای داده است.
ابن بلخی نام محوطه نقش رستم و کوه آن را «کوهنبشت» (کوه نوشتهها) ذکر کرده و دلیل این نامگذاری را این دانسته که کتاب اوستا در آنجا نگهداری میشد؛ بنابراین ممکن است اصطلاح «دژنبشت» یا «دژ کتیبهها» برای این بنای عصر هخامنشی به کار میرفت.
کعبه زرتشت در عین سادگی، زیبا و پرشکوه است. دوازده متر ارتفاع دارد و از شانزده ردیف سنگ گرانوزن مرمرنما در فاصله چهل و شش متری کوه حاجیآباد، برابر آرامگاه شاهان هخامنشی بنا گردیده است.
کتیبه کعبه زرتشت
بر بخشی از این ساختمان، کتیبهای به سه خط پهلوی اشکانی، پهلوی ساسانی و یونانی کنده شده که حاوی گزارش مفصل شاپور ساسانی است.
وی در این متن، از دستدرازیهای مکرر روم و عهدشکنی و تاخت و تاز آنها به فرماندهی چند قیصر یاد میکند و از اقوام و ملتهای گوناگون امپراتوری نام میبرد که از دور و نزدیک برای حمله به ایرانزمین آمدند و آزارها رساندند تا اینکه ایران بر آن میشود ایشان را بر جای خود بنشاند و طعم تلخ شکست و خواری را به متجاوزان بچشاند. این است که ناگزیر با قیصر (امپراتور یا سزار) رفتاری تحقیرآمیز درپیش میگیرد، به طوری که آوازه این کار در روم میپیچد و چه بسا تا سالیانی آنها را از دستدرازی به ایزانشهر باز میدارد.
شاپور در این نوشتار نخست خود را معرفی میکند و سپس از جنگطلبی رومیان و پایداری ایرانیان و پیروزیشان سخن میگوید، به طوری که امپراتور بعدی درخواست بخشش میکند و باج میپردازد؛ اما دیری نمیگذرد که پیمان میشکند و با ایران درگیر میشود. پس از او نیز قیصر والرین هجوم میآورد و این بار ارتش ایران شکست سنگینی بر آنها تحمیل میکند و او و هزاران تن را دربند میکشد و شاپور با او آن رفتار را میکند که ذکرش گذشت و چندین نقش از پیروزی در نقاط مختلف ایران ترسیم میشود. آنچه در پی میآید، بخشهایی بسیار فشرده و گزیده از متن است با توضیحاتی درون پرانتز:
من شاپور، شهریار ایران و انیران، پسر اردشیر، فرمانروای ایرانشهرم و این شهرها را دارم: پارس، پهلَو (خراسان)، خوزستان، میشان، آسورستان (عراق)، آتورپاتکان (آذربایجان)، ارمنستان، وروچان، سیکان، ارّان (جمهوری آذربایجان)، بلاسگان تا فراز کوه قاف (قفقاز) و حدود آلانان و به همه [حدود] کوهِ پدیشخوار، ماد (کردستان و لرستان و همدان)، گرگان، مرو، هرات و همه ابَرشهر (نیشابور)، کرمان، سکستان، (سیستان) توران، مکران، پارَدان (جایی در پاکستان)، هندوستان، کوشانشهر تا پیشاور و کاشغر، سُغد (تاجیکستان) و چاچستان (ازبکستان) تا دریا…
هنگامی که من پادشاه شدم، گردیانوسِ سزار از همه روم، گُت و ژرمن (آلمان) سپاه گرد کرد و به سوی ایرانشهر آمد؛ و در مرز آسورستان جنگ بزرگی درگرفت، قیصر گردیانوس کشته شد، سپاه رومیان از بین رفت و رومیان فیلیپوس را سزار کردند و قیصر فیلیپوس به سوی ما آمد و برای خونبها پانصدهزار دینار داد و به باج ایستاد. قیصر دوباره دروغید، در ارمنستان گناه کرد و ما به روم تاختیم و سپاه ۶۰هزار نفری روم را زدیم…
سومین بار، قیصر والریانوس به پذیره ما آمد و با او بود از سرزمینهای ژرمنیا، ریشیا، نیرکوس، داکیا، از سرزمین پندانیا، میسیا، آستاریا، اسپانیا، آفریقا، تراکیا، بوتنیا، آسیا، از پامپیا، آسوریا، از سرزمین لوکونیا، گلاتینا، لوکیا، از سرزمین کیلیکیه، کاپادوکیه، فریگیا، از سرزمین سوریه، از سرزمین فنیقیه، یهودیا، ارابیا، مورن، روتاس، اسنیوس، از سرزمین میانرودان، سپاهی هفتادهزار [نفر].
تازش بزرگی بر قیصر والریانوس شد و والریانوس را با دستهای خویش دستگیر کردم و سایر حاکمان، سناتوران و فرماندهان، همه را دستگیر کردم و به ایران آوردم و سرزمین سوریه، کیلیکیه و کاپادوکیه را تاراج کردم؛
آورده شده (به اسیری) اندر ایرانشهر، اندر پارس، پارت، خوزستان، آسورستان و دیگر سرزمینی که از آنِ ما و پیشینیان ما بود. و ما سرزمینهای بسیار دیگری را خواستیم و بسیار دلیری کردیم که اینجا ننوشتیم…